سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 14 مهر 1403
  • روز دامپزشكي
2 ربيع الثاني 1446
    Saturday 5 Oct 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      شنبه ۱۴ مهر

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      با هم بیاندیشیم(2)_ یک ضرب المثل
      ارسال شده توسط

      م فریاد(محمدرضا زارع)

      در تاریخ : پنجشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ ۱۷:۱۸
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۱۳ | نظرات : ۶۹

      شاید شما هم این ضرب المثلو شنیده باشین که میگه:

      (نو که میاد به بازار
      کهنه میشه دل آزار)

      مثلاً وقتی یه کفش نو می خرید، کفش کهنه تون که یه زمانی محبوبتون بود و کلی باهاش خاطره ی خوش داشتین، یهو از چشمتون میوفته و وقتی در کنار کفش تازه، چشمتون بهش میوفته، حس بدی بهتون دست میده، و در خوشبینانه ترین حالت، در صورتی که آدم احساساتی و سمپاتیکی باشین، دلتون براش میسوزه.
      یا شاید برای شما هم در عنفوان جوانی اتفاق افتاده باشه که تموم وقت و انرژیتون رو صرف عاشق کردن کسی کرده و موفق هم شده باشین، ولی مدتی بعد یهو سر و کله ی یکی دیگه پیدا شده و عاشق سابق، به راحتی ِ همون لنگه کفش کهنه ی مثال قبل، از چشمتون افتاده و فریاد اعتراضتون بلند شده و حالتی خصمانه نسبت به اون گرفتین.

      ضرب المثل ِ (نو که میاد به بازار، کهنه میشه دل آزار)، یه ضرب المثل کاملاً آزموده شده ست و امتحان خودشو پس داده، و مصداق های زیادی در موضوعات مختلف میشه براش آورد و بهشون فکر کرد، ولی برای جلوگیری از طولانی شدن این پست، حرفهامو با سخنی از مولا(ع) ادامه میدم:

      با دوستتون طوری رفتار کنید که اگه یه روز دشمنتون شد، نتونه(با استفاده از اطلاعاتی که از شما داره) بهتون ضربه ای بزنه، و با دشمنتون طوری رفتار کنید که اگه یه روز دوستتون شد، جلوش شرمنده نشید!

      بله!
      آدمها نه صد در صد خوبن، نه صد در صد بد، بلکه مجموعه ای از خوبی و بدی هستن، یعنی خوبترین آدمها هم یه بدیهایی دارن، و بدترین آدمها هم یه خوبیایی دارن، پس چه خوبه که نه از دیگران بت بسازیم، و نه ارزشهای وجودیشون رو با بی انصافی و بطور کامل انکار کنیم زیرا:
      هرچیزی که وجود دارد، از یک طرف ارزش وجود داشتن داشته، وگرنه بوجود نمی آمد.
      و از طرف دیگر، پتانسیل این را دارد که از اینی که هست ارزشمندتر شود زیرا کامل نیست.


      پی نوشت:
      ندارد

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۲۴۵۴ در تاریخ پنجشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ ۱۷:۱۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      شاهزاده خانوم
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۰۰:۱۱
      سلام خندانک
      شب خوش خندانک
      استفاده بردیم خندانک سپاسگزاریم خندانک خندانک
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۰۰:۱۶
      سلام خندانک
      شب شما هم بخیر و شادی خندانک
      ممنونم از حضور ارزشمندتون خندانک
      سلامت و ثروتمند باشید خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۵:۵۷
      درود.
      جدا ی این مثل (نو که بیاد به بازار کهنه میشه دل آزار )
      عرض شود به فرمایش بزرگان و قُدما جنس کهنه شگون ندارد .
      خاطرتان باشد و اگر مثالی بخواهیم بزنیم در فیلم( کفش های میرزا نوروز) به طور طنز به این مسئله اشاره شده که حتما این فیلم کمدی که برگرفته است از اندیشه و اعتقاد های قدیمی های ما را دیده اید .
      مطلبی بود که به ذهنم رسید و قصدم شرکت کردن در صفحه جنابعالی بود .
      موفق باشید .
      خندانک
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۱۳
      درود آقای خوشروی گرامی خندانک
      ممنونم از حضور پرمهرتون خندانک
      بله، ضرب المثلها چکیده ی تجربیات پیشینیان ماست
      و غالباً نزدیک به واقعیت های عینی است
      و فکر میکنم بیشتر در تربیت و پرورش جوانان کاربردهای آموزشی و انتقال تجربه به آنها را دارد
      و جنبه ی تفکربرانگیزی دارد نه اینکه قطعیت حکمی داشته باشد.
      ممنونم از نظر صادقانه تون خندانک
      ارسال پاسخ
      سید هادی محمدی
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۳۵
      با سلام خدمت جناب زارع و دوستان

      در خصوص ضرب المثلی که فرمودید

      باید عرض کنم هر چیزی که متصل شود به ذات اقدس الهی
      همیشه نو و بکر است خصوصا مبحثی که دوستان در خصوص آن نظر دادند یعنی مقوله ی عشق

      حضرت علی علیه السلام در حدیثی می فرماید

      إنَّ للّه ِِ تَعالى شَرابا لِأَولِيائِهِ ، إذا شَرِبوا سَكِروا ، وإذا سَكِروا طَرِبوا ، وإذا طَرِبوا طابوا ، وإذا طابوا ذابوا ، وإذا ذابوا خَلَصوا ، وإذا خَلَصوا طَلَبوا ، وإذا طَلَبوا وَجَدوا ، وإذا وَجَدوا وَصَلوا ، وإذا وَصَلُوا اتَّصَلوا ، وإذَا اتَّصَلوا لا فَرقَ بَينَهُم وبَينَ حَبيبِهِم .
      خداوند متعال را براى دوستانش شرابى است كه هرگاه بنوشند، مست شوند و چون مست شوند ، به طرب در آيند و چون به طرب در آيند ، شيرين گردند و چون شيرين گردند ، ذوب شوند و چون ذوب شوند ، خالص شوند و چون خالص شوند ، بجويند و چون بجويند ، بيابند و چون بيابند ، برسند و چون برسند ، بپيوندند و چون بپيوندند ، ميانشان و ميان محبوبشان تفاوتى بر جاى نمانَد .

      و به فرموده ی حضرت مولوی

      عشقهایی کز پی رنگی بود

      عشق نبود عاقبت ننگی بود

      پس عشقی که هم راستا با فرمان خداوند باشد
      باعث قوام و تداوم زندگی است البته عشقی که بین دو جنس
      مکمل برای ساخت زندگی است
      عشق های مادر و پدر و غیره و ذالک بحثی جداست

      در خصوص مبحث دوم که اشاره فرمودید در دوستی ها حد اعتدال رعایت شود قطعا حق با کلام امیر مؤمنان است
      اما بحثی جدا بود که ربطی به ضرب المثل نداشت


      خندانک خندانک خندانک


      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۵۶
      درود بر شما آقای محمدی گرامی خندانک
      ممنونم از حضور ارزشمند و نظر پربارتون خندانک
      بله با دید عاشقانه، معشوق همیشه تازه و باطراوت و جذابه:
      خندانک صبغه الله و من احسن من الله صبغه خندانک
      سپاس برای حدیث زیبایی که زینت بخش این صفحه فرمودید خندانک
      شاید بشود گفت که عشق هایی مثل عشق مادرانه و پدرانه، قطره هایی از اقیانوس بیکران عشق هستند.

      باز هم ممنونم از حضور و نظر پربارتون خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا شفیعی
      علیرضا شفیعی
      شنبه ۲۶ شهريور ۱۴۰۱ ۰۰:۳۲
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
      پنجشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ ۲۱:۵۳
      سلام و عرض ادب برادرم
      شاید مرتبط ترین مفهوم به ضرب المثل مطرح شده،«مطلوبیت» باشد.
      اینکه هر شیء یا شخصی تا چه اندازه برای فرد مطلوبیت ایجاد می کند.
      اگر موضوع وفاداری را(در قبال اشخاص) در این مقوله نگنجانیم، در خواهیم یافت که این ضرب المثل جایی مصداق پیدا می کند که شیئی یا شخصی جدید وارد شود و مطلوبیتی بیشتر از مشابهِ کهنه ی خود را به فرد ارزانی دارد.
      از جمله مواردی که باعث کاهش مطلوبیت جنس فعلی می شود، مفهوم بسیار دغدغه برانگیز روزمرّگی است.
      اگر فرصتی دست دهد، در مجالی دیگر، درباره این مفهوم عرائضی تقدیم خواهد کرد.

      سپاسگزارم از انتشار این مطلب زیبا خندانک
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      پنجشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ ۲۳:۰۳
      سلام استاد منتظر عزیز خندانک
      ممنونم از حضور ارزشمند و آگاهی بخشتون خندانک
      در تایید فرمایشات شما عرض کنم که فکر میکنم این تغییرات احساسی و رفتاری، ریشه در فطرت کمال طلب انسان دارد. انسان ذاتاً کمال طلب و ایده آل گراست، هرچند این گرایش ذاتی بطور معمول تحت الشعاع عوامل دیگری مثل باورهای مذهبی و عرف و تجربیات و نیازها قرار میگیره و کنترل میشه، ولی به هرحال چنین گرایشی به دلیل فطری بودن، همواره وجود داره حتی اگه شده بصورت آتشی در زیر خاکستر!
      از طرف دیگه، احساس محبت بی واسطه، بر دو گونه است:
      دوست داشتن
      و عشق
      که (دوست داشتن) دلیل پذیر است
      و (عشق) دلیل ناپذیر
      و بر همین اساس، (دوست داشتن) گذرا و از بین رفتنی ست(نوع بیواسطه اش)،
      زیرا (دوست داشتن) مبتنی بر علت است، و اگر علت ِ دوست داشتن از بین برود، دوست داشتن هم از بین می رود، البته این علت، دو بخش دارد: یکی در درون انسان و مربوط به پیش زمینه ها و زمینه ها و جهان بینی و نگاه اوست، و بخش دیگر در بیرون از اوست و مربوط به آن فرد یا شیء دوست داشته شده، هر کدام از این دو بخش عِلّی از بین برود، معلول آن یعنی (دوست داشتن) هم از بین می رود.
      فرض کنید شخصی، شخص دیگری را به این دلیل که راستگو ترین فردی است که می شناسد، دوست دارد:
      اگر این فرد راستگو، به هر دلیلی، راستگویی اش را از دست بدهد، دیگر آن دوست دارنده دوستش نخواهد داشت.
      اگر فرد راستگوتری پیدا شود، باز هم آن دوست دارنده دیگر دلیلی برای دوست داشتنش نخواهد داشت.
      اگر معیارهای ارزشی در شخص ِ دوست دارنده، جوری عوض شود که دیگر، راستگویی را دلیلی برای دوست داشتن به حساب نیاورد، در این حالت هم دست از دوست داشتن آن شخص راستگو بر می دارد.
      پس (دوست داشتن) همواره در معرض از بین رفتن است.
      ولی عشق...
      بذارید بخشی از یه داستان کوتاه رو که در مورد همین موضوعه اینجا بنویسم:

      اگر کسی به شما بگوید دوستت دارم، از او بپرسید چرا؟
      اگر جواب داد: چون...
      یقین داشته باشید که دیر یا زود ترکتان خواهد کرد!
      زیرا در واقع شما را دوست ندارد بلکه چیزی را در شما دوست دارد، و بدون شک یا روزی آن چیز از بین می رود، یا فرد دیگری پیدا خواهد شد که ورژن بالاتری از آن چیز را دارد... و آن روز دوستدار شما ترکتان خواهد کرد... اما عشق حسابش فرق می کند، اگر از عاشق بپرسید چرا معشوقش را دوست دارد؟ خواهد گفت: نمی دانم!
      عشق، دلیل ناپذیر و جاودان است...

      (بخشی از داستان "زنها عاشق نمی شوند"_ م. فریاد)

      و البته در این داستان، برخلاف اسمش، گفتم که زنها به دلیل کمال طلبی افراطی، مبتلا به عشق زمینی نمی شوند و زنان وفادار آنهایی هستند که تحت فشار باورهای مذهبی یا عرف یا قانون وفادارند نه از روی عشق! ولی در عوض به شکل تحسین برانگیزی مستعد عشق آسمانی(عرفان) هستند، و در صورتی که قدم در راه عرفان بذارن بسیار موفق و مومن و وفادار هستند و به درجات بالایی در عرفان می رسند.
      و البته منظور از عرفان، دفتر و دستک های فرقه ای نیست، بلکه زنی روستایی و بیسواد هم بدون آگاهی از اذکار و ادعیه مراسمات عجیب و غریب فرقه های مدعی عرفان می تواند در حریم پاک خانواده اش عارفه ای باشد از عرفای گمنام در زمین و مشهور در آسمان.
      زیرا اصل عرفان دل عارف است نه ظواهر فریبکارانه و مراسمات تصنعی و سرگرم کننده.

      عذرخواهی میکنم از اطاله ی کلام خندانک
      باز هم ممنون و مشتاق نظرات ارزشمند شما برادر عزیزم و بقیه ی اهالی سایت هستم خندانک
      ارسال پاسخ
      احسان کریمیان علی آبادی
      احسان کریمیان علی آبادی
      پنجشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ ۲۳:۳۷
      خندانک خندانک خندانک
      احسان کریمیان علی آبادی
      احسان کریمیان علی آبادی
      پنجشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ ۲۳:۳۷
      خندانک خندانک خندانک
      سارا (س.سکوت)
      سارا (س.سکوت)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۰۸:۲۷
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
      حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۳:۰۸
      عرض ادب مجدد برادرم
      بسیار برایم جالب است که دیدگاه حقیر هم در خصوص دوست داشتن و عشق، با نظر مبارک شما همسو است.
      عشق زمینی وقتی محقق می شود که در طول عشق حقیقی قرار گیرد.
      مقصود از عشق حقیقی هم کاملا مشخص است.
      اگر عشقی(به اصطلاح) در عرض عشق معبود قرار گیرد، رنگ و بوی شرک می گیرد.
      عشق به فرزند، عشق به پدر و مادر، عشق به همسر و عشق هایی از این دست، همه در طول عشق به خدا قرار میگیرد و به همین دلیل مقدس است.
      مضمون داستانی که بیان کردید، با عرائض بنده همخوانی کامل دارد.
      علیرضا شفیعی
      علیرضا شفیعی
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۵:۵۷
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      علیرضا شفیعی
      علیرضا شفیعی
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۷:۲۲
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۸:۵۳
      درودی دیگر استاد منتظر عزیز خندانک
      ممنونم از حضور دوباره ی شما
      و فرمایشات تکمیل کننده شما بر عرایض این ناچیز خندانک
      منظور این ناچیز از آوردن لفظ (بیواسطه) در کامنت قبلیم، اشاره به همین بود که شما فرمودید: عشق به همه چیز بواسطه ی عشق حقیقی، بقول استاد سخن_سعدی_ :
      به جهان خُرّم از آنم که جهان خُرّم از اوست
      عاشقم بر همه عالَم که همه عالَم از اوست

      سایه تون مستدام خندانک
      سید محمدرضا لاهیجی
      پنجشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ ۲۲:۳۷
      خندانک
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      پنجشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ ۲۳:۰۶
      سلام شب شما هم بخیر و شادی خندانک
      ممنونم از حضور ارزشمند و نظر صائبتون خندانک
      حق با شماست
      و فکر کنم اگر به پاسخی که به استاد منتظر لنگرودی عرض کردم، عنایت بفرمایید رفع ابهام بشه.

      زنده باشید خندانک
      ارسال پاسخ
      سارا (س.سکوت)
      سارا (س.سکوت)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۰۸:۲۷
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا شفیعی
      علیرضا شفیعی
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۷:۲۲
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      احسان کریمیان علی آبادی
      پنجشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ ۲۳:۱۴
      درود بیکران جناب ... زارع بزرگوار
      سپاس از ارائه توضیحات حکیمانه و بجای شما دوست فرهیخته و بزرگ اندیش گرامی
      بسیار استفاده بردم
      البته در خصوص عشق (عشق واقعی) این ضرب المثل شاید زیاد کاربردی نداشته باشد چرا که عشق چون شراب هر چه کهنه شود ناب تر میگردد .
      در خصوص فرمایشات دوست عزیز جناب لاهیجی نیز عرض کنم نگاه تا نگاه فرق میکند . اعتقاد دارم که این به صاحب نگاه برمیگردد . بسیار بوده اند که با یک نگاه عاشق شده اند و عاشق مانده اند از جمله این حقیر (در سروده ی روزی که من عاشق شدم شرح داده ام ماجرا را ) . موفق و پیروز باشید
      خندانک خندانک خندانک
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۰۰:۰۷
      سلام آقای کریمیان عزیز خندانک
      ممنونم از حضور ارزشمند و نظر منطقیتون خندانک
      بله واژه ی (عشق) اونقدر با معانی مختلف به کار برده شده که وقتی این واژه رو میشنویم نمیدونیم منظور گوینده واقعاً چیست.
      مثلاً وقتی کسی میگه من عاشق پیتزا هستم😅
      آیا واقعاً منظورش عشقه؟!
      هرکسی برداشتی از عشق داره که همونطور که شما هم فرمودید به نگاه اون فرد برمیگرده، ولی بطور کلی و در بیشتر موارد، منظور از عشق، دوست داشتن محدود به زمان و مکانه، که این ناچیز چنین کاربردی رو برای واژه ی عشق درست نمیدونم(نظر شخصی).
      از نظر این ناچیز، عشق زمینی یا عشق خاص یعنی درک متقابل! و طبیعتاً هرگز کامل نیست، ولی میتونه مشق و تمرینی باشه برای عشق حقیقی یا عشق عام خندانک
      باز هم ممنونم از حضور انرژی بخش و ارزشمندتون خندانک
      ارسال پاسخ
      سارا (س.سکوت)
      سارا (س.سکوت)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۰۸:۲۷
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      احسان کریمیان علی آبادی
      پنجشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ ۲۳:۵۵
      پاسخ هایتان را خواندم و بسیار جذاب تر و ناب تر از اصل مطالب اصلی بودند . احسنت
      خندانک خندانک خندانک
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۰۰:۰۹
      ممنونم از لطفتون به این ناچیز خندانک
      هدف هم همین هم اندیشی بوده
      نه صرفاً پرداختن به یک ضرب المثل!
      زنده باشید خندانک
      ارسال پاسخ
      سید محمدرضا لاهیجی
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۰۰:۱۶
      خندانک
      احسان کریمیان علی آبادی
      احسان کریمیان علی آبادی
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۰۰:۲۰
      درود و سپاس
      احسنت بر شما بزرگوار
      دقیقا به هدف زدید .
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۰۰:۳۰
      فکر میکنم عشق بالذات در وجود هر انسانی حاضر است ولی غیر فعال است
      مثل یک ژن غیر فعال که در شرایط خاصی فعال می شود.
      البته این ناچیز به عشق خاص عقیده ندارم و ترجیح میدهم عشق خاص رو (درک متقابل) بنامم، و عشق حقیقی رو عشق عام میدونم.
      ولی ژن این عشق عام، که در همه ی انسانها وجود داره، به سختی و با جهد و تلاش بسیار(و البته گاهی در افراد معدودی به صورت جذبه و بدون جهد و تلاش) فعال میشه و طبیعتاً تعداد عاشقان عام خیلی کمتر از تعداد عاشقان خاص است چون ژن عشق خاص، با یه نگاه، یه لبخند، یه رویا، یه حرف، یه برخورد و... فعال میشه و نیازی هم به سیر و سلوک و رسیدن به اون شرایط سخت فعال شدن نداره.
      ارسال پاسخ
      احسان کریمیان علی آبادی
      احسان کریمیان علی آبادی
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۰۰:۵۹
      خندانک
      سید محمدرضا لاهیجی
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۰۰:۵۶
      خندانک
      احسان کریمیان علی آبادی
      احسان کریمیان علی آبادی
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۰۰:۵۹
      خندانک
      ارسال پاسخ
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۰۱:۰۶
      صد دشنه به دل کارد چون دست برآرد عشق
      صد باغ ِ غزل رویَد هر دشنه که کارد عشق

      ابر ِ نفَسش هر دم از رحمت ِ هستی پُر
      آدم به وجود آید بر خاک چو بارد عشق

      عمریست که با داغم می سوزم و مشتاقم
      داغی که به دل دارم بر دیده گذارد عشق

      بیگانه مرا هرگز با خویش مپندارید
      معشوق چو (یک) باشد بیگانه ندارد عشق

      میخانه نمی خواهد این نعره ی مستانه
      هرجا که دلی باشد فریاد برآرد عشق

      (م. فریاد)
      ارسال پاسخ
      احسان کریمیان علی آبادی
      احسان کریمیان علی آبادی
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۰۱:۱۴
      خندانک
      علیرضا شفیعی
      علیرضا شفیعی
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۰۱
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      سید محمدرضا لاهیجی
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۰۲:۱۲
      خندانک
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۱:۰۴
      سلام آقای لاهیجی عزیز خندانک
      صبحتون بخیر و شادی خندانک
      عحب شعری!
      عالیخندانک
      خندانک خندانک خندانک
      زنده باشید خندانک
      ارسال پاسخ
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۱:۵۶
      اختیار دارید
      صفحه پس از انتشار دیگه مال همه ست
      باعث افتخاره حضورتون
      هم کامنتهاتون و هم شعر زیباتون منو به فکر فرو برد
      هر چیزی که انسان رو به اندیشیدن وا داره، به گردن او حق داره،
      و کلام شما از این دست بود خندانک
      باز هم ممنونم از حضور ارزشمندتون خندانک
      سارا (س.سکوت)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۰۸:۲۶
      بی کران درود تان خندانک
      پست جالبیسیت خندانک
      عشق
      کلمه ی مقدسی ست که هیچگاه با دوست داشتن وتنوع طلبی نباید اشتباه گرفته بشه
      عشق حد ومرز و نهایت ندارد که بخواهد به دلیلی شروع وبه دلیلی تمام شود
      عشق واقعی دنبال بهانه ای برای ماندن نمی گردد
      تا چون دیگری امد دیگری عشق شود
      عشق بی نهایت است بی هیچ شرطی؛ بی مرز و بی دلیل
      ومن هیچ وقت در نو خواستن عشق ندیدم
      روح انسان وقتی با کسی یگانگی را تجربه کرد هیچ گاه جدایی ورها شدن در دهنش خطور نخواهد کرد
      چرا که یگانه وبی نهایت است
      باز هم ممنون از این پست و هم اندیشی های خوبتون که به اشتراک می گدارید خندانک
      تندرست باشید ودر نگاه نور و یگانگی استاد خندانک خندانک
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۱:۰۸
      سلام خانم رحیمی عزیز_شاعر و نویسنده توانا_ خندانک
      ممنونم از حضور ارزشمند و نظر خالصانه تون خندانک
      (عشق حد ومرز و نهایت ندارد که بخواهد به دلیلی شروع وبه دلیلی تمام شود)
      خندانک خندانک خندانک
      بله عشق، غیبت و حضور دارد نه عدم و وجود!

      باز هم ممنونم از حضور انرژی بخشتون خندانک
      تندرست و شاد باشید خندانک
      ارسال پاسخ
      اصغر ناظمی
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۵:۴۹
      سلام
      دوست خوبم جناب آقای زارع
      درعشق هیچ ضدیت وتناقضی وجود ندارد ، عشق همان کمال مطلق است ، عشق را به حقیقی ومجازی تقسیم کرده اند وآنچه با جدایی می تواند بدل به نفرت شود عشق نیست ..... عشق ، کمال است که با آن نفرت نمی روید ، صائب می گوید
      دلیل عشق های حقیقی ست عشق های مجاز
      به آفتاب رسد شبنم از نظاره ی گل .... من این نظریه را صائب نمی بینم چون صائب نوعی کمال را در عشق می بیند در حالی که عشق حقیقی بانوزاد متولد می شود وفروغی کمال یافته در انسان است ، ولی هنوز نوزاد موجودی هوشمند نیست وبعد بزرگ هم که می شود جبر اجتناب ناپذیر جامعه از او موجودی به میل خودش می سازد که این موجود باعشق بیگانه است .انسان کمال یافته متولد می شود ، اما ناآگاهی جمعی وعواملی که اورا در محاصره دارند آدمی را به قهقرا می کشانند . .... اگر فرصت داشتید مقاله _انسان شرطی شده _ را دروبلاگ حقیر بخوانید . منتظر پاسخ تان هستم خندانک خندانک
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۰۷
      سلام استاد ناظمی اندیشمند خندانک
      ممنونم از حضور ارزشمند و نظر تفکربرانگیزتون خندانک
      البته اگر منظور صائب این باشد که عشق های مجازی(زمینی) که این ناچیز آن را (احساس درک متقابل) می نامم، آیت و نشانه ی عشق حقیقی است، چندان موافق نیستم، ولی اگر منظورش این باشد که عشق های مجازی، مشق و تمرینی است که غبار از چهره ی عشق حقیقی بر می دارند و به ظهورش کمک می کنند، موافقم.
      در مورد تحمیل جهان بینی از طرف محیط انسان که بلافاصله پس از تولد هم شروع می شود و غالباً تا پایان عمر همراه اوست و منشاء باز ماندن از حقیقت می شود، موافقم، ولی انسان در اثر آگاهی های کاذب تحمیل شده که منجر به یک جهان بینی تحمیلی و در هم و برهم می شود نه تنها در درک حقیقت ِ عشق، که در درک همه ی جوانب حقیقت دچار خطای ذهن، و لاجرم دچار سرگردانی می شود.
      در مورد مقاله ی (انسان شرطی شده) شما هم این ناچیز در صفحه ی خودتون نظرمو خواهم گفت.

      باز هم ممنونم از حضور پربارتون خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا شفیعی
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۶:۵۷
      درود بر جناب استاد فریاد عزیز خندانک
      از مطالب جنابعالی و مهمانان محترم صفحتون بهره مند شدم
      چه متین بیان کردید که تغییرات احساسی(تغییرات سلیقه) ناشی از حس تکامل طلبی انسان می باشد
      البته جایی که موضوع علاقه، معشوق زمینی و یا مراد عرفانی باشد حس وفاداری در مقابل حس کمال جویی مقاومت خواهد کرد
      در دوست داشتن و عشق نیز بسیار زیبا تفکیک کردید و اینکه دوست داشتن نیازمند دلیل است ولی عشق دلیل نمی خواهد
      البته به نظرم هیچ پدیده ای در هستی نمی تواند بدون مکانیسم باشد از جمله عشق
      آن روی سکه عشق، نیاز است چه عشق زمینی و چه عشق ماورایی
      عشق زمینی هم دو نوع است یک وقتی دارا جذب چهره یا اندام و یا حتی صدای سارا می‌شود که می تواند دائمی نباشد یه وقتی مجنون عارف مسلک و متمرکز جذب امواج و انرژی‌های روحی لیلی می‌شود که این نوع عشق متفاوت است
      در هر صورت اون روی سکه دوست داشتن و عشق نیاز است
      حتی حقیقی ترین عشق که عشق به خدا و کل هستی میباشد نیز از روی نیاز است
      به نظرم عشق بی علت وجود ندارد حتی اگر ما علت آن را ندانیم ما نیار درونی به عشق خدا(کل هستی) داریم و پرستش او نیاز ماست نه وظیفه ما
      اگه جملات بهم ریخته است ببخشید توی حرکت با گوشی تایپ کردم
      سپاس از اشتراک این پست عالی خندانک خندانک خندانک خندانک


      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۴۳
      درود استاد شفیعی عزیز خندانک
      ممنونم از حضور انرژی بخش و نظر اندیشمندانه تون خندانک
      فرمودید که:
      (...حس وفاداری در مقابل حس کمال جویی مقاومت خواهد کرد)
      ولی سرچشمه ی این حس وفاداری کجاست؟
      من در یکی از کامنتهام گفتم که وفاداری در دوست داشتن، تحت فشار باورهای مذهبی و عرف و تجربیات و نیازها(و بطور کلی عقل) ایجاد میشه و حس کمال طلبی ذاتی رو کنترل میکنه، و درواقع حس وفاداری نیست و اگه بخوایم دقیق تر بگیم، رفتار وفادارانه است، ولی در عشق، وفاداری واقعاً یک حس اصیل و ریشه دار است چون در ذات عشق است، یعنی عشق بدون وفاداری دیگر عشق نیست.
      در مورد بی علت نبودن پدیده ها در جهان هم حق با شماست، ولی منظور من از بی دلیل بودن عشق، ذاتی بودن عشق است، و البته همین ذاتی بودن هم بی گمان دلیل داره، که البته در نظراتی که بر دلیل آن ذکر شده قطعیتی نیست، مثلاً این ناچیز در کتاب منتشر نشده ی (سرگردانی و هدفمندی انسان)، به تمثیل گفته ام:
      ... بنابراین میان ما و حقیقت، همواره کششی برقرار است(کششی ناشی از تمایل به یافتن و یافته شدن)، کششی شبیه آنچه میان یک قطره آب، و دریا وجود دارد...

      در مورد قرار دادن نیاز بعنوان علت عشق هم نظرات مختلفی هست، برخی مثل فروید، اساساً این نیاز رو جسمی میدونن، بعضی مثل افلاطون، کاملاً روحی، و برخی مثل اریک فروم، این نیاز رو همه جانبه یعنی هم روحی و هم جسمی، و این ناچیز عشق رو پله ای میدونم که انسان بدون گذشتن از اون نمیتونه به قله ی کمال، یعنی آزادی برسه.

      باز هم ممنونم از حضور آگاهی بخشتون خندانک
      و شرمنده ی لطف و محبت شما هستم که در شرایط سختی این کامنت پربار رو برای ما نوشتید خندانک
      سایه تون جاودان خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا شفیعی
      علیرضا شفیعی
      شنبه ۲۶ شهريور ۱۴۰۱ ۰۰:۳۱
      درودی دیگر بر جناب استاد زارع گرامی خندانک
      از اندیشه های ارزنده و قلم زیبای جنابعالی بهره مضاعف بردم
      آشنایی با شما موجب فخر است و خرسندی. خندانک
      سلامت باشید و پایدار و قلمتان ماندگار خندانک خندانک خندانک خندانک
      ابراهیم کریمی (ایبو)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۲۱:۴۰
      سلام و عرض ادب جناب زارع ارجمند در ذیل این پست من انتظار داشتم دوستان
      چیزهای دیگری بگویند
      مثلاً از خودشان بپرسند راستی کی و چرا این ضرب المثل را ساخته اند؟!
      یا خرده فرمایشاتی در مورد کهنه و نو و عامل دل آزاری کهنه چیست؟!
      چه وقت چیزی کهنه می شود؟! استثنائات این ضرب المثل کدام اند؟! و...
      من هیچ وقت وقت ندارم این همه را جستجو کنم و پیدا کنم ولی نظر خودم را درست یا غلط می نویسم.من خودم مدتی فروشنده بودم برای اینکه بتوانید جنس نو را به طرف غالب کنید باید استدلال کنید و استدلال را با مغلطه قاطی کنید فرض کن شما یک پراید دارید پول خرید یک ماشین مدل بالا را هم دارید ولی انگیزه خرید ندارید یا ضعیف است . فروشندۀ وارد چکار می کند ترغیب و تشویق یکی از راهها اینه که مثلاً شما به یک نمایشگاه بروید و فروشنده به جای هر حرفی شما را پشت ماشین جدیدی بنشاند و بگوید در محوطه دوری بزن دور زدن همان و ترغیب شدنت همان،...
      اولاً احساس می کنم این ضرب المثل بیشتر از آنکه به عشق ربط پیدا کند به دنیای مادی ما مربوط است دنیایی که هر لحظه به سمت قهقرای مصرف و مصرف زدگی در پیش است این قدرت سرمایه داران و رسانه هاست که این ضرب المثل را تقویت می کنند تا کالایشان روی دستشان باد نکند اینکه مردم در هدف های پوچ مدام مشغول باشند اینکه انسان ها بشوند برده صنعت و وسایل صنعتی و مصرفی آنها
      ولی عشق جزو این کالاها نیست عشق مثل ماله لیسه کشی استاد گچ کار است که از جانش هم بیشتر دوستش دارد و هرچه که می گذرد ارج و قربش بیشتر می شود خندانک نه برادرم فکر نکنم عشق را در زیر این جنس بنجول بتوان علم کرد اگر چه امروز سراب جای عشق نشسته است و از عشق جز عکس بدریخت بی دندان چروکیده ای نمانده است...
      زیاده روی کردم در خرده فرمایشات ببخش خندانک
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۲۲:۱۴
      سلام آقای کریمی متفکر و طناز خندانک
      ممنونم از حضور انرژی بخش و نظر صادقانه تون خندانک
      من که فوت و فن های فروشندگی رو بلد نیستم ولی در خرید کردن خیلی مصممانه رفتار میکنم، مثلاً اگه برای خرید یه پاکت کرانچی فلفلی میرم در مغازه، اگه کرانچی فلفلی نداشته باشه، هرچه قدر هم فروشنده اصرار کنه و بقول شما استدلال کنه که بیا و بجای نوع فلفلی، نوع پنیری بخر، زیر بار نمیرم و خرید نکرده بر میگردم خونه😅
      (ببخشید مثالهای ما در حد وسعمونه و مثل مثالهای شما لاکچری نیست خندانک )
      در مورد عشق هم، نوع اورجینالش مقدس و محترمه ولی نوع تقلبیش رو گاهی میشه جزو همین کالاها حساب کرد خندانک

      اینم یه داستان از بازارگرمی یه فروشنده در یک روستا:

      یه فروشنده ی زبل و باتجربه، چندتا دوچرخه برد به یه روستا که بفروشه. یه پیرمرد روستایی با گاوش رد میشد. فروشنده شروع کرد بازار گرمی کردن و از مزایای دوچرخه گفتن، ولی پیرمرد گوشش بدهکار نبود، خلاصه مرد دوچرخه فروش با ناراحتی گفت:
      آخه مرد حسابی! اگه مردم ببینن بجای دوچرخه سوار گاو شدی بهت نمیخندن؟
      پیرمرد روستایی جواب داد:
      اگه مردم ببینن بجای گاو دارم دوچرخه میدوشم که بیشتر بهم میخندن😅

      باز هم ممنونم از لطفتون خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد گلی ایوری
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۲۳:۳۰
      سلام و درود جناب زارع عزیز و گرامی خندانک
      هزاران آفرین بر شما خندانک
      هر چند که خیلی دیر به بحث نابتان رسیدم
      ولی از نظرات اساتید استفاده بردم و عرض ادب و احترام دارم خدمت همه خندانک
      با توجه به ضرب المثل ِ (نو که میاد به بازار، کهنه میشه دل آزار)، و روایتی را که عنوان فرمودید اگر عشق ناب را از آن فاکتور بگیریم و به روابط روزمره انسانها بخواهیم ربطش بدهیم
      فکر می کنم که خصلت انسانها همانند یک نرم افزاری بسیار قوی و هوشمندی است که هر لحظه می تواند خودش را به روز رسانی کند و ممکن است شرایط زمانی و یا مالی و ... در او تاثیر بگذارد و تغییر روش و تغییر منش بدهد .
      و این تغییر هم برای علاقه مندی به اجسام صدق می کند و هم برای افراد. خندانک
      و شاید همین تغییر یکی از عواملی است که در اسلام به مکتوب کردن موارد تاکید شده است.
      باز هم آفرین بر شما و
      سپاسگزارم
      بدرود خندانک
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      شنبه ۲۶ شهريور ۱۴۰۱ ۱۱:۵۳
      سلام و عرض ادب آقای گلی عزیز  خندانک
      عذرخواهی میکنم بخاطر تاخیر در پاسخ دهی به لطف شما مرد دانا  خندانک
      حق با شماست انسان به دلیل همون کمال طلبی، گرایش دارد که امکانات و محیط و اندیشه و احساسش رو به روزرسانی کند، ولی از آنجا که گاهی به روزرسانی باعث میشود سنگ روی سنگ بند نشود، عقل و دین(کلما حکم به عقل حکم به شرع و کلما حکم به شرع حکم به عقل)، سفارش به مکتوب کردن پیمان ها و تعهدات کردن، و در واقع یکی از زبباترین فضیلت ها وفای به عهد و پیمان است که از اصول طی طریقت کمال برای انسان به شمار می رود.

      ممنونم از حضور ارزشمند و نظر خردمندانه تون  خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد گلی ایوری
      محمد گلی ایوری
      شنبه ۲۶ شهريور ۱۴۰۱ ۲۳:۰۳
      درود مجدد جناب زارع عزیز خندانک
      بله کاملا درسته که «یکی از زبباترین فضیلت ها وفای به عهد و پیمان است که از اصول طی طریقت کمال برای انسان به شمار می رود»
      و در آیه 177 بقره هم اگر اشتباه نکنم تاکید شده است خندانک
      ولی متاسفانه با انسان هایی با عقاید متفاوتی سر و کار داریم که تغییر روش آنها شاید به هیچ وجه قابل پیش بینی نباشد
      با توجه به تبلیغات مادی گرایانه و ثروت اندوزی و حرص پروری خیلی از افراد جامعه بخصوص قشر جوان تحت تاثیر قرار می گیرند و واکنش نشان می دهند وتغییر روش می دهد البته بعضی از تغییرات لازم و گاهی هم ضروری است مثلا از بند خرافات رها شدن یک تغییر خوبی است.
      از طرفی مقوله منحوس ریاکاری هم مزید بر علت است.
      ثروت اندوزی مقامات هم در این تغییر بد شوم تاثیر گذار است .
      شکسته شدن حرمت ها هم در این مقوله تاثر منفی خودش را گذاشته است، حرمت ها در خانواده ها و ...

      و خیلی از مواردی که شما قطعا بهتر از بنده می دانید ...

      ولی با این حال جای خرسندی است که با ایجاد چنین گرد همایی های مجازی و چنین بحث هایی شاید اندکی موثر گردد که در جای خودش یک امر به معروفی بوده و قابل تقدیر است.

      و ما مامور به تکلیف هستیم نه مامور به نتیجه خندانک

      بدرود خندانک
      محمد گلی ایوری
      محمد گلی ایوری
      شنبه ۲۶ شهريور ۱۴۰۱ ۲۳:۳۳
      باز هم درودی دیگر خندانک
      متاسفانه جناب آقای زارع در بعصی ازموارد رسانه های ما آگاهانه یا نا آگاهانه خیلی افرط و تفریط کردند و در حقیقت آن تربیت و پرورش را از دست خانواده ها ربودند و حتی از دست معلم هم گرفتند.
      در دهه های 60 و 70 رسانه های ملی بود و اکنون که از شمارش خارج است.
      مخالف رسانه نیستم و به هیچ وجه از آن فاصله نداشته و ندارم خندانک

      ولی معتقدم که:
      ما در تهیه خوراک افکار برای فرزندان و جامعه بسیار ضعیف هستیم خندانک
      ما فقط به مقابله می پردازیم و به فکر جایگزین مطلب نیستیم خندانک
      ما بیشتر به فکر ظاهر و جلوه گری هستیم و در لابلای کاغذ های خاک خورده گم شده ایم خندانک
      البته واضح است که منظورم از ما ، من و شما نیست بلکه مقام حقیقی و حقوقی زیربط است خندانک
      و ... خندانک
      وقتی انسان در متن کار قرار می گیرد می فهمد که چه فاجعه ای در حال رخ دادن است و هیچ گوش شنوایی هم پیدا نیست.

      به امید روزی بهتر برای کل بشریت خندانک


      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      شنبه ۲۶ شهريور ۱۴۰۱ ۰۳:۳۸
      سلام
      من که دق و دلی کهنه را سر نو ها خالی کردم.
      حالا نو ها برا من گوگوش گوش میدن من برا کهنه ها داریوش.
      .
      .
      خر تو خریه دنیای عاشقی ما دهه ی پنجاهی ها ......
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      شنبه ۲۶ شهريور ۱۴۰۱ ۱۲:۰۰
      سلام استاد شاهرخ عزیز خندانک
      دمتون گرم خندانک
      یاد یه ضرب المثل دیگه افتادم:
      تا بدی نبینی یاد خوبی نمیکنی خندانک
      واقعاً دهه پنجاهی ها موجودات عجیب و غریب ولی دوست داشتنیی هستن😎
      و بخش جدایی ناپذیر زندگیشون موسیقیه خندانک
      همیشه باشید خندانک
      تندرست و شاد خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد حسنی
      شنبه ۲۶ شهريور ۱۴۰۱ ۰۵:۲۵
      سلام خندانک
      این ضرب المثل همان طور که گفتید و حتما برای همه اتفاق افتاده..
      آن کلام از مولا علی ع هم بسیار خوب بود به نظر من به انسان جایز الخطا که یک بعد وجودی آن به حیوانی می رود نباید اعتماد کامل کرد و درواقع باید محتاط بود
      اما همیشه مورد نقض وجود داره یا به نظرم میشه طور دیگر و با نگاه دیگر این ضرب المثل ها رو کنار زد

      و اون نوعه همیشه نو باقی بمونه..
      مثلا در مورد عشق و عاشقی که مورد مثال شما هم بود اول باید سوال کرد که چطور میشه با مورد عشق جدید، قبلی کهنه و دل آزار بشه..!
      چون اینجا دیگه مسئله شی نیست و انسانه..
      به نظر من همه این موارد تحت یک چهار چوب و هدف معنا می گیرند..
      و این هدف میتونه نو رو همیشه نو نگه داره..
      و یا در مدت کوتاهی کهنه و با نو دیگر معاوضه کنه

      هدف اگر امیال انسانی و روزمره گی باشه بالطبع مصداق ضرب المثل شماست
      اما در تعالی هیچ وقت این طور نیست چون همیشه تازه گی وجود داره..
      مثلا نماز که یک فریضه دینی و عرفانی ست
      یا در مثال آن عاشقا اگر هدف از انتخاب و زندگی مشخص بشه ممکنه عاری از کهنه گی باشه..
      موارد مثال زیاد است

      در کل میشه گفت انسان با خواسته نامحدود در این دنیای محدود فقط در پی اهداف درست زندگی تازه و پر از طراوت خواهد داشت..

      در پناه خدا خندانک
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      شنبه ۲۶ شهريور ۱۴۰۱ ۱۲:۴۳
      سلام آقای حسنی عزیز خندانک
      ممنونم از حضور ارزشمند و نظر صادقانه تون خندانک
      البته هوشیار بودن خوبه، ولی بی اعتمادی و بدبینی، زندگی رو دچار سردی و بی روحی میکنه، بنظرم باید مثبت اندیش بود در عین واقع بینی، و اعتماد کرد تا وقتی که اشتباه بودن اعتماد ثابت نشده.
      هیچی همیشه نو نمی مونه، باید نگاه رو عوض کرد و جوری به طرف مقابل نگاه کرد که نو و جوان ببینیش همیشه، باید پذیرفت که هیچ انسانی کامل نیست، و گزینه ی جدید هم نقصهایی داره بدون شک، و او هم گرفتار گذر زمان و کهنگی و پیری هست، پس تنوع طلبی یه دور باطل و بی نتیجه ست.
      اینها در مورد انسانها بود البته.
      از طرف دیگه انسانها آیینه ی هم هستن، یعنی فرد مقابل شما هر رفتاری میکنه، مرتبط با شخصیت شماست، و درواقع آیینه ی شماست، پس هزار نفر دیگه هم که در مقابل شما قرار بگیرن، باز هم نهایتاً همون رفتار قبلی ها رو در برابر شما پیش میگیرن!
      و بهترین کار برای تغییر رفتار دیگران نسبت به ما، تغییر خود است خندانک
      در مثنوی مولوی داستانی هست در مورد مردی که مادرش را به خاطر خطاکاری اش کُشت.
      به او گفتند چرا مادرت رو کشتی؟ خب اون مردی که با او بود می کُشتی!
      گفت مادرمو کشتم که مجبور نباشم هر روز یکی رو بکشم!
      مولوی از این داستان تمثیلی نتیجه میگیره که مادر بدی ها و جنگ با خلایق، نفس انسان است، اگه انسان نفس رو در خودش بکشه دیگه لازم نیست هی با این و اون بجنگه.

      البته کشتن نفس یه مقوله ی صوفیانه ست
      بهتره بگیم اصلاح نفس تا واقع بینانه تر باشه.

      زنده باشید خندانک
      ارسال پاسخ
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      شنبه ۲۶ شهريور ۱۴۰۱ ۱۲:۴۴
      درود بر شما خندانک
      ممنون برای اشارت بجا و مفیدتون خندانک
      محمدرضا صدقی
      دوشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۲ ۱۵:۱۷
      درود استاد فریاد بسیار عالی پست مفید خیلی خوبی بود از شما و همه عزیزان اطلاعات خود را نوشتن تشکر میکنم

      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۲۲:۰۲
      سلام استاد بزرگوار
      از پست شما و نظرات بزرگواران بهره بردم.
      سپاسگزارم از شما 🙏🌺
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۵ شهريور ۱۴۰۱ ۲۲:۱۸
      سلام شاعر و نویسنده توانا خندانک
      ممنونم از حضور پرمهرتون خندانک
      خیلی خوش اومدین خندانک
      من از شما سپاسگزارم که تشریف آوردین خندانک
      بدرخشید در آسمان ادبیات خندانک
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2