چهارشنبه ۵ دی
شعر
|
|
فراغ خاطر و اندیشه ای اگر داری
بیار جام می و شیشه ای اگر داری
|
|
|
|
|
ریخت
قهوه ی آرزو ..
گسست
طناب سفید نجابت ..
مفقود شد
همه ی داشته ها !
من ..
تمـ
|
|
|
|
|
گاهی آنقدر از خودت هم خسته ای
که از خودت حالت به هم میخو
|
|
|
|
|
بیا...
عزیزخاطرات گذشته ام
و یاریم بده با دستانت
در کشیدن درد هایی
که مزمنشان کر
|
|
|
|
|
پسرک با مادر
رفته بودند خريد
لقمه ناني و پنير
بهز شام آن شب
|
|
|
|
|
دلتنگم.. دلتنگم
حانان.. دلتنگم
نردبان جهان افتاد نیست...
|
|
|
|
|
باران که می بارد ...
به سیم آخر هم زدم ...
بگذار...
زندگی ما داستانی متفاوت شود...
تمام
|
|
|
|
|
و در اين عرصه ي تنگ
با همه سختيها
پي فانوس رهايي از بند
|
|
|
|
|
تو را صدا می زنم!
ای خفته در خواب های روزگار...
می شنوی؟!!
خاموشی فریاد مرا ...
|
|
|
|
|
طلوع کن !
و آسمان را با آمدنت غافلگیر
........
|
|
|
|
|
زمان را نگه دارید!
........
.......
|
|
|
|
|
با تو بودن را چه شیرین یافتم
در دل خود هوای تازه ای را یافتم
دل برای بودنت هورا کشید
چش
|
|
|
|
|
مادر
آرامش وجودت را به من بسپار
گرمای نگاهت را به من بسپار
تپش قلبت را به من بس
|
|
|
|
|
سلام من به لب تشنه ی بچه های افریقاست دریغا......................................... لینک دانل
|
|
|
|
|
این همه عشق و نفس ارزانیت
این نگاه بی قرار زندانیت
این همه آرزوهای قشنگ قربانیت
این دل و ق
|
|
|
|
|
سلام ب همه دوستاي خوب شعر ناب ..من هر از گاهي شعرام با صداي خودم ميزارم ..
|
|
|
|
|
آتش دل
دوستی مرا گفت :
" فرو نده بغض هایت را که آتش می زن
|
|
|
|
|
اقای معرفت/کمکت/ که نکرد هیچ به تنتم لطمه زد
|
|
|
|
|
بسوز ای دل که اربعین است
چهلمین روزعزای حسین است
بی وف
|
|
|
|
|
درد دارد!
وقتی صدای پرندگان سرزمینم گرفته است ....
و بال
|
|
|
|
|
به یاد کودکی که امشب شصت ثانیه بیشتر از همیشه ترس را در آغوش می کشد و با آرزوی جهانی آزاد و پر از صل
|
|
|
|
|
آموخته ،
برمجمری سیاه
به سیه گونه ای که نجوایم .
|
|
|
|
|
هیچ کس نیست در این خانه غم
که به شوقش
رج به رج عشق ببافم
پهن فرداها کنم
|
|
|
|
|
و مرگ نزدیک است و
قیامت نزدیکتر
وانسان
میوه نسیان می خورد
|
|
|
|
|
قصه ي شب هاي بي پايان من
وسعتي دارد به پهناي سراب
|
|
|
|
|
به شمعي دل سپردم تا سحرگاه
و او در آتش دل در زبانه
|
|
|