دوشنبه ۱۲ خرداد
اشعار دفتر شعرِ شاعر محمد عباسی مقدم
|
|
او رفت و دگر از من دیوانه خبر نیست
|
|
|
|
|
تو شدی جفت و من آن عنصر تنهای غمم
|
|
|
|
|
ما لیلی و مجنون زمان بودیم و اینک...
|
|
|
|
|
از غم دگر طاغت ماندد نداریم...
|
|
|
|
|
دلم از بهر چشمانش شده تنگ و غزل گویم
هر آنچه خوبی از او بود همه را از ازل گویم
|
|
|
|
|
چشم تو اغازگر این عشق جاویدان بؤد
دوری تو لحظه ای را درد بی درمان بؤد
با حضورت رونقی دادی به جان
|
|
|
|
|
گریه های بی دلیل این بار گریبانم گرفت
راست میگفت شور دل اخر یکی دستش گرفت
در میان آن همه حرف و س
|
|
|
|
|
بگویم شرح یارم تا بدانند
به انگشت در دهان آخر بمانند
کنم تعریف به آوای دو خط شعر
کزین پس راویان ا
|
|
|
|
|
من به هر راهی زدم عاشق کنم قلب تورا
تب کنی با جان خود دارو شوم درد تورا
حیف خالی کرده ای در سینه ا
|
|
|
|
|
از من که گذشت و بگذشتم ز گناهت
اینگونه ولی رسم رفاقت به رفیق نیست
همچون من دیوانه کسی در طلبِ تو
|
|
|