چهارشنبه ۲۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ متفاوت شاعر رسول رشیدی راد(مجتبی)
|
|
ترمه ی گُل گُلیِ صاف زمین را انگار.
آمده ارتشِ چین یک شبِ تسخیر کند.
|
|
|
|
|
در اولِ بهار که سر سبز و نارِسم.
کردند قصد چیدنِ من خشمِ داس ها.
|
|
|
|
|
تیری است بر دلم به خدا هر نگاه تو.
رحمی که نیست ضد گلوله جلیقه ام.
|
|
|
|
|
جز من کسی خواهانِ چشمت نیست، عاقل باش.
کم در بیاور اشک هر لبخندِ جلبک را.
|
|
|
|
|
بسم رب الشهدا، مثل شهیدان حرم.
آرزومند توام، حضرت ارباب کرم.
شده پاسوز زمین بال و پر زندگی ام.
پر
|
|
|
|
|
صحبت از عشق که شد حرف اضافی ممنوع.
یعنی بی چون و چرا فلسفه بافی ممنوع.
خواستم مثل خودت تا کنم و رد
|
|
|
|
|
در بزم بزرگان فقرا راه ندارند.
در نزد کسی منزلت و جاه ندارند.
در سورِ بساطِ دلِ پر درد و شکسته.
ب
|
|
|
|
|
در میان همه ی بی سرو سامانی ها.
غیرتی هست اگر، غیرت ایرانی ها.
همه جا در همه دم باهم و همراه ه
|
|
|