چهارشنبه ۲۸ آذر
اشک جلبک شعری از رسول رشیدی راد(مجتبی)
از دفتر متفاوت نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۸ ۱۳:۱۶ شماره ثبت ۷۵۷۹۱
بازدید : ۹۱۱ | نظرات : ۲۱
|
دفاتر شعر رسول رشیدی راد(مجتبی)
آخرین اشعار ناب رسول رشیدی راد(مجتبی)
|
اشک جلبک
کم واسطه کن قاصدک را، باد بادک را.
در، آسمانم در نیاور دادِ اردک را.
از بچه بازی دست برداری اگر روزی.
در دست خود می بینی آرام این عروسک را.
تندی مکن جانم، کمی با من سیاست کن.
در دست خود با رُز عوض کن جای میخک را.
احساس، در زندانِ رویت منجمد گشته.
وقتی نمودی رو سفید از خویش تلخک را.
در پای تو دل، مرغِ بسمل شد، نمی بینی.
بگذار بر بینی کمی انصافِ عینک را.
جز من کسی خواهانِ چشمت نیست، عاقل باش.
کم در بیاور اشک هر لبخندِ جلبک را.
بر بخت تاریکت کمی کمتر لگد بنداز.
آخر تو کی آموختی فرهنگ جفتک را.
این پچ پچِ در گوشی ات با دیگران، در باغ.
رنجیده خاطر کرده حتی جیر جیرک را.
پَر دِه زِ دورت این کلاغانِ مزاحم را.
سیمرغ گیر از سینما نقش مترسک را.
یخ در بهشتی از تب گرمای عشق تو.
از قاب چشمم می پراند نبضِ برفک را.
بر نسیه دادی نقدیِ حلوای عشقم را.
محتاج بودی می شکستم حرصِ قلک را.
دم دم مزاجی کز جدایی دم زدی، بردار.
از روی فکرم سایه ی سنگین بختک را.
هنگام کوچم بدرقه لازم ندارم که.
بر بام عشقت کرده ای وابسته لک لک را.
گرچه اهل سرودن اشعار عاشقانه نیستم اما گاهی شعر بی آنکه خبر کند از راه می رسد
غزلی عاشقانه با درون مایه طنز
رسول رشیدی راد(مجتبی) 1398/05/05
|
|
نقدها و نظرات
|
درودها بانوی عالی قدر خواندم و آموختم از محضرتان زنده باشید | |
|
با سلام و درود خدمت شما ممنون از لطف شما دوست عزیز عیدتون مبارک | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به احترام خواستتان شعری رو که خواسته بودین، در گزینهی نقد ارسال میکنم؛ تا شعر زیبای شما نیز بیشتر مورد توجّه دوستان قرار بگیرد _چون تا الان انگار با خودم و خودتان روی هم هشت نفر شعرتان را خواندهاند_ نمیدانم چرا گاهی دوستان در خوانش اشعار خوب کوتاهی میکنند.
به هر حال محتوای شعر من با شعر شما متفاوت است و فقط وزن و ردیف و قافیه یکسان است. جرقهی سرودنش هم زمستان ۹۵ با خواندن متنی زده شد، که در آن گفته شده بود: گنجشکی که از مترسک میترسد، از گرسنگی میمیرد.
🍃🌺🍃
حجّی تأسّی کن، تو رفتنهای لک لک را!
چون بَک، نپیچان گردِ جانِ خویش، جلبک را! (۱)
.
بیرون کن از دنیای پیدا و، نهانِ جان،
احساسِ سرشار از صداهای بمِ شک را!
.
در خوابهای بسترِ آشفتهی شبها،
از دست و پایت قطع کن، اعضای بختک را!
.
پندارد امواجِ صفای زندگی، مرده،
گنجشکِ ترسیده، از اندامِ مترسک را!
.
آغشته گر، گردید، دریای دلت با گِل،
بیواهمه، محکم نما، بندِ دلِ تک را!
.
ماهی بگیر از رودهای زندگی، هر روز؛
حتّی بگیر از آبهای گِل، تو اردک را!
.
این زندگی، مِیدانی از بازی است؛ میدانی؛ (۲)
بازی بکن در صحنهاش، نقشِ اتابک را!
.
همواره کوش از بازیِ دنیا، به دست آری،
ساز و، نواهای وزیر و، خواجه و، تک را!
.
در چارمیخِ خیمهی دنیا اسیری؛ لیک،
بر قرمزِ قلبت بزن، گلهای میخک را!
.
غمهای دنیا را نکن یادآوری؛ هر دم،
تصویرِ شادی نقش کن، چشمِ فلش بک را!
زهرا حکیمی بافقی
شعرهای انرژی مثبت
پ. ن:
۱_ واژهی «بَک»، در بیت اوّل به معنای قورباغه است.
۲_ واژگانِ: «مِیدانی» و «میدانی»: جناس تام مرکب.
شاعرانههایتان ماندگار