شنبه ۱ دی
اشعار دفتر شعرِ مثنوی های کبود شاعر علی معصومی
|
|
خیالی نیست
دل سنگ پرآشوبت پشیمان می شود روزی
مرید آستان پاک وجدان می شود روزی
|
|
|
|
|
ذولجناح
اسبی رسید و شیهه بکوی حرم کشید
گرد و غبار و واهمه روی حرم کشید
چشمان کودکان که پر از آه و
|
|
|
|
|
آهو برِّه
دلی را می برد چشم سیاهی
گل نورسته ای رخساره ماهی
نشانده پرتو گلبرگ خورشید
به روی کاک
|
|
|
|
|
صِل علی النبی و علی آل مصطفی
یا من تبارک اسمه یا واهب العطا
یارب درود حامل مهرانه ای نکو
بفرست بر
|
|
|
|
|
صِل علی النبی و علی آل مصطفی
یا من تبارک اسمه یا واهب العطا
یارب! مرا نهایت ایمان عطا نما
اهل یقی
|
|
|
|
|
سلام علی الحبیب (بمناسبت شهادت حضرت زهرا س)
در شام تیره ره به کجا می برد علی
ماهی به روی شانه
|
|
|
|
|
صدای کاروان
آرام آرام
از مسیر سنگلاخ جاده می آید
سکوتی گامهایش را به پای باد می پیچد
و گاهی نال
|
|
|
|
|
پائیز
فصل پائیز آمد و رنگی به روی رنگ زد
نقش راز آلوده ای بر کلبه ای دلتنگ زد
|
|
|
|
|
نشانه ها گم شد
صفای آینه و آب و شانه ها گم شد
مسیر جاده مان از نشانه ها گم شد
|
|
|
|
|
برگشتن
من بی تو اصلا راه برگشتن ندارم
در سینه دیگر آه برگشتن ندارم
شبگردم و در کوره راه غربت خو
|
|
|
|
|
تشنگان
جرعه ای کو تا بریزم در گلوی تشنگان
مهلتی کو تا بنوشم از سبوی تشنگان
|
|
|
|
|
تو ای آهو رها کن پهنه ی سبز بیابان را
که برشویی غبار صحن سلطان خراسان را
بگو با ضامن آهو یکا یک
|
|
|
|
|
مخزن اسرار
یک اربعین بهانه ی دیدار می رسد
صد کاروان ترانه ی تبدار می رسد
از انتهای کوچه و باز
|
|
|
|
|
حمایت زینب شنیدنی است
با ساربان حکایت زینب شنیدنی است
از نیزه ها روایت زینب شنیدنی است
بر طعنه ها
|
|
|
|
|
علی را می شناسم
من عطر شولای علی را می شناسم
لبخند سیمای علی را می شناسم
قبل از رسیدن در میان درد
|
|
|
|
|
مادرم آنزمان که کودک بود
روی پایش یکی عروسک بود
آنکه عشق و عزیز مادر بود
ریزهِ میزهِ تمیزُ کوچک ب
|
|
|
|
|
روزی بیا
دیر آمدم اگرچه نشانی نمانده است
ما را به شرط ارادت امان بده
آواره ها به شهر تو بیگ
|
|
|
|
|
یا محمد بر جهان تسکین تویی
برترین موجود مهر آگین تویی
نور حق تابیده بر سیمای تو
کهکشان آویزه یِ ش
|
|
|