سلام و ادب و احترام فراوان جناب محمدی بزرگوار
اول از همه خوشحال و سپاسگزارم که اساتید و عزیزانی ادیب و بزرگواری هستند در این محفل که دلسوزانه و دوستانه به بنده لطف دارند و دلگرمی و چراغ راهم هستند ، هیچ گاه نخواهم توانست پاسخگوی این الطاف باشم
و بعد در مورد نقد صحیح و شیوای شما در پاره ای از موارد ( خیلی دیگه دارم رسمی می نویسم ) توضیحاتی قابل ارائه دارم ، در بند
مو به مو سیر گیسوانت را
تاب می خوردم و نمی خواندم
هیچ کس پیچش تو را در این
داستانم نمی کند باور
معنا به این شکل است که
مو به مو سیر گیسوانت را تاب می خوردم و نمی خواندم ( یعنی مشغول به طره ی تو بودم و سیر شخصیت تو را می دیدم اما ندیدم که در آینده هیچکس این پیچش شخصیت تو را در داستان من باور نخواهد کرد ) و بعد در بند بعد داستان و قافیه با هم عوض می شوند که تو رفته ای و من هنوز زنده ام و ناله های عاشقانه و ......
در مورد بند
دلم آیا هنوز دستت هست
که به من سطل آشغالی گفت
که شنیدم که دلبرت جایی
به کسی دلسپرده بعد از تو
این که من این خبر را ( دل سپردن دلبر با کسی دیگر ) از سطل آشغالی شنیده ام این را می رساند ( که گویا نرسانده ) که دلبر دلم را با سطل آشغالی انداخته است وگرنه چه را سطل آشغالی باید با خبر باشد نکته این بند این بود و نا موفق از این بند می گذریم
و کسی بود در خیالانت
پرسه می زد تمام شب ها را
که به هر پلک نیمه عریانش
خواب را می شمرده بعد از تو
در مورد خیالانت اشتباه تایپی نبوده بلکه منظور خیابان خیالات است از آن جایی که دو کلمه خیابان و خیالات در چند حروف مشترک اند خواستم مثلا با هم میکسشان کنم که گویا جالب در نیامده است به گفته شما اصلاحش خواهم کرد.
تور را پهن برکه ها کردم
به خیالم که صید ماه کنم
صبح برگشتم و همه سهمم
چند ماهی بدتر از من بود
در این بند که معشوق ماه است و من که می خواستم این ماه را صید کنم عاشق ام البته این ماه عاشق های دیگری هم دارد که ماهیان برکه اند ، حالا ما قصد داشتیم که ماه را صید کنیم اما در آخر به تور چند عاشق حالشان در دوری معشوق از خودمان هم بدتر است خوردیم ؛ گویا در این بند هم موفق نبودیم
خانه ام خانقاه آتش هاست
آنقدر باش تا مذاب شوی
و اگر خواستی که آب شوی
نصب کن لوله بخاری را
آب و آتش و بخار ارتباطات مشخص است
بعد اصلا اینجا کاری با بخاری نداریم که منظور بخار آبه خب حالا چرا بخار آب لوله می خواد ، برای خروج ، یعنی اگر خواستی آتش خانه ما را خاموش کنی مطمئن باش که راه خروجی داشته باش ای آب ، این بهترین توضیحی بود که مو توانستم در مورد این بند بدهم و البته درست آنست که شعر آنقدر پخته باشد که نیازی به توضیح نداشته باشد ولی به هر حال از شاعر خام شعر پخته تراوش نخواهد کرد .
بنده از نقد و تحلیل جاندار و استادانه شما بزرگوار بسیار خوشحالم خدا خیرتان دهد و ممنونم از شما بابت وقتی که صرف کرده اید
در پناه حق محفوظ باشید
.
.
.
زیبا نوشتی و پر مغز
برویم سر نقد
ابتدای شعرت طوفانی و مجهول و پست مدرن آغاز شده
من بهار را نمی دانم
ولی از پیر کاج ها گاهی
حرف هایی شنیده ام که هنوز
استخوانم نمی کند باور
این که از کاج چه پرسیده ای که حتی مغز استخوانت باور نمیکند ذهن مخاطب را به چالش میکشی و مخاطب از خود میپرسد این سوال چیست و جواب هم در ذهن هرکسی نقشی دیگرگون می بندد و این یکی از شاخصه های شعر پسا مدرن است البته فقط یکی از شاخصه ها و تا تمام اشل ها کنار هم قطار نشوند نمیشود گفت شعری پسا مدرن است یانه.
که نهایت پسا مدرن ختم به مرگ مولف میشود.
هر چه با شعر جار می زنمت
در غزل های جلد یاقوتی
این جماعت لبان سرخ تو را
از دهانم نمی کند باور
در بند دوم ترکیب و بهم پیوست غزل در جلدی از رنگ یاقوت و تشبیه لبان یار به قرمزی آن و نوعی مراعات النظیر مخفی در شعر عالی است اگر چه تصویر بدیع و بکری ندارد و کمی دم دستی است.
بند سوم
مو به مو سیر گیسوانت را
تاب می خوردم و نمی خواندم
هیچکس پیچش تو را در این
داستانم نمی کند باور
اگر سیر گیسوان را مو به مو تاب میخوری چه چیز را نمیخوانی؟ این دیگر مبهم انگاری است اگر ضمیر عوض میکردی و نمی خواندند می نوشتی باز بر میگشت به جماعتی که داستان تو را باور نمیکند اما تو چه چیز را نمیخوانی مبهم است و رگه ای از دادائیسم به چشم من میخورد و سایر مصاریع را در این بند از هم گسسته
بند بعدی
آسمان مشت زد به سینه ابر
ابر کوبید روی فرق زمین
و زمین سنگ زد به قبر منی
که نرفته نمرده بعد از تو
در این بند مصرع اول و دوم فوق العاده است و تصویر خوبی دارد اما مصرع سوم به جای زمین ای کاش زمان استفاده میکردی تا تصویرت با مصرع آخر که نرفته و نمرده جور تر بود
بند بعدی
دلم آیا هنوز دستت هست؟
که به من سطل آشغالی گفت
که شنیدم که دلبرت جایی
به کسی دل سپرده بعد از تو
با مصرع اول و دوم نتوانستم ارتباط بگیرم آیا دل خودت به تو گفته سطل آشغالی؟ که از دوتا مصرع این نمود حاصل میشود و اگر معنی دیگری دارد که نتوانستی پرداخت کنی و ادامه هم ربطی به مصاریع دیگر نداشت و خبر دادن از اینکه دلبر یار به کسی دیگر دلبسته نه تصویر دارد و نه چیز دیگر صرفا یک خبر است.
بند بعدی
و کسی بود در خیالاتت
پرسه میزد تمام شب ها را
که به هر پلک نیمه عریانش
خواب را می شمرده بعد از تو
اولا خیالاتت رو اصلاح کن اشتباه تایپی دارد
در ثانی بهترین تصویر در این بند پلک نیمه عریان است که بی خوابی را به بهترین شکل نمود دادی و خیلی زیبا تصویر کردی
بند بعدی
تور را پهن برکه ها کردم
به خیالم که صید ماه کنم
صبح برگشتم و همه سهمم
چند ماهی بدتر از من بود
ماهی بدتر از من یعنی چه
ماهی چه بدی میتواند داشته باشد باز مبهم انگاری
اگر به جای ماهی از کلمه ی سخیف تری استفاده میکردی معنی در خود مصرع مستتر میشد و قضیه حل میشد
بند بعدی
خانه ام خانقاه آتش هاست
آنقدر باش تا مذاب شوی
و اگر خواستی که آب شوی
نصب کن لوله ی بخاری را
بین آب شدن و نصب کردن لوله ی بخاری تناسبی ندیدم
اگر منظورت روشن کردن بخاری است که ممکن است لوله ی بخاری نصب شود و روشن نباشد اگر منظورت نصب لوله بخاری در خود شخص است که باز آب نمیشود و.... میخورد و اینکه تناسبی نیافتم در این مصرع
بقیه بندها مثل خودت عالی بود شاعر جوان
موفق باشی و قلمت نویسا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷🌷🌷🌷
🌷🌷🌷
🌷🌷
🌷