شكوائيه
صد نامه به شكوائيه ، طِی می کنم اي دوست
فرياد ، به شيراز و به رِي می کنم اي دوست
مردم طَلب از وادیِ زَحمت ، بنَمايند
من ناقه درین باديه ، پِی می کنم اي دوست
هر خنده که از باده و پيمانه شنيدم
بر جامِ جم و ساغرِ کِی می کنم اي دوست
بستند درِ گفت و شنودم به بزرگان
پَس زمزمه ها با دف و نی می کنم اي دوست
از كيسه ي مردم كه بِدُزدند ، رئيسان
پُرسش ز كجا رفته؟ و كِي؟ مي كنم اي دوست
اَرغونِ سياست همه بي يال و سُم و دُم
من توسنِ خود ، سمت تو هِي مي كنم اي دوست
آشفتگي ات ، مَنگ نمود عقل و خرد را
درمانِ سَرَم ، داغ به كي می کنم اي دوست
والامنشي ، همچو متاعی است ، به بازار
بي رونق و من بهمن و دِي می کنم اي دوست
اكنون لب من باز، به افغان و گلايه ست
فرياد ، به فرمودهِ مِی ، می کنم اي دوست
توضيح واژه ها :
كِي : در اين غزل با وزن «مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن» سه بار واژه «كي» به كار رفته است. «كي» در بيت سوم به معناي مَلِک و پادشاه بلندقدر ، و يا کیقباد. کیکاوس و مانند آن است. و در بيت پنجم ادات استفهام ، به معناي «چه وقت؟» است. و در بيت ششم به معناي «علامت و نشان سوختگی» در پوست و بدن است.
ارغون: نوعي اسب تيز رو
مهر99