پنجشنبه ۱ آذر
لخته شعری از ابوالفضل گیلانی
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۳:۲۴ شماره ثبت ۹۸۵۶۲
بازدید : ۱۵۱ | نظرات : ۲
|
دفاتر شعر ابوالفضل گیلانی
آخرین اشعار ناب ابوالفضل گیلانی
|
شبو ول کن،روزم بدون تو نمیگذره
برگ از درخت بخاطر گل هیچوقت نمیپره
همیشه بهت اعتماد داشتم ولی
دیگه اصلا گوشم از تو قول نمیشنوه
آسمون نمیشه از اینی که هست آبی تر
من هنوزم از دوریت،اشکام نخوابیدن
زنده ام چون افکارم منو نجات میدن
منم واسه هوایی شدنم چتر نجات میشم
زندگیم بدون تو اصلا نبود آسون
من سردار در اومدم دوباره از این آزمون
میدونم تو ازم ناامیدیو حسی نداری ولی
حس من همیشه بهت یه حس خاص بود
من بخاطرت از همه چیم گذشتم
حتی از لذت های زندگیه گذشتم
تو این چیزارو نمیتونی درک کنی
درد از دست دادنو،درک گذشتن
تو شدی توی خونم مثل یه لخته
نمیخوام بمونی توی خونه ام حتی یه لحظه
آخرین باری که با هم حرف زدیم
دلمو کندی زدی به قلبم بد لطمه
کاری کردی که حالم هر روز بدتر شه
هنوزم از دوری تو نعشم که
سگ میشم و پر و پاچه میگیرم
یه کاری کن آرامش دوباره بهم برگرده
یه کاری کن دوباره من شاد بشم
من هنوز تشنه انجام دادن چالشم
میدونم باید به فکر چاره شم ولی
خدایی زیبا بود برام حتی چال لُپشم
یه کاری کردی من پر از عقده شم
ابوالفضل تا الانم هدر رفته عمرشم
تو حج شو من برات عُمره شم
وابستم تو نوح باش و منم عُمرتم
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
افراغ اندیشه را پاس بداریم
بداهه ای کوتاه :
"مار پیچی طولانی است
زبان چسبناک
مار خوابیده
روی گنج های
آشکار و نهان
سرزمین من