سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        جمهوری کلمات

        شعری از

        علی سهامی

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۸:۴۲ شماره ثبت ۹۸۵۳۴
          بازدید : ۳۱۵   |    نظرات : ۲۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        در جمهوری کلمات
        رییس جمهور که نه!
        شاعرم
        همین که چوپان ِ کلمات ِ بی گرگ و بی دروغ باشم
        خدا را شاکرم . 
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        جمعه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۳۳
        درود زیبا بود

        پرمعنی با کوتاهی کلمات

        در درازای سخن

        🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۳۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سلمان مولایی
        جمعه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۸:۲۳


        سلام

        و

        آری ، باور کنید اتفاق شعر به همین زیبایی خواهد افتاد و نیازی نیست به پس و پیش یا جفت و جور کردن کلماتی که گوش از شنیدن شان رنگ می بازد اما می دانم حق با شماست به این سادگی ها هم نیست حقیقتاً همان سهل و ممتنع است که می گویند ولی گمان ساده مبرید که با آهنگین کردن کلام و موزون کردن حروف نصف راه را رفته اید چرا که اتفاق شعر در گوش نمی افتد بلکه در قلب رخ می دهد .
        شعر بالا سومین شعر منتشر شده از شاعری ست که تا همین چند دقیقه پیش نمی شناختم اش ، دو شعر پیشترش غزل هایی دلربا بودند و جانگشا و سومین شان سپیدی کوتاه به قامت و بلند در معنا که خب بر طبق عادت غزل گویان قافیه ای نیز چاشنی ان شده است .
        تمامت شعر از همان ابتدا با خلق شگفتی برای مخاطب عجین شده است ؛ کلمات مانند افرادی شده اند که در کنار هم جمعی را تشکیل می دهند که بنا بر تعاریف علم سیاست دارای حکومتی هستند متشکل از نمایندگان مجلس و رییس جمهوری که بر اساس آراء مردم برگزیده می شود و خب چه کسی سزاوارتر از یک شاعر برای این مقام ؟؟
        اما شاعر این مقام را نمی پذیرد و به چوپانی در این جمهوری قانع است اما دلیل این انتخاب عجیب چیست ؟؟
        جمهور ، چوپان ، کلمات بی گرگ و بی دروغ ؛ هسته و مرکز اصلی اتفاق شعر اما در همین جا نهفته است که با انتخاب این کلمات چند خرق عادت روی می دهد که کشف اش سبب ساز ادراک لذت است و اقناع حس زیبایی شناسی مخاطب ولی در میان کلمات شاعر و شاکر نیز علاوه بر قافیه ، جناس نیز برقرار است و نیز تضاد بین چوپان و رییس و تناقض بین رییس مردم و خدا نیز جالب توجه است .
        ساده ترین وجه اشاره به داستان معروف چوپان دروغ گو است که همگی پایان اش را خوب می دانیم ولی شاعر تنها آن داستان را به ذهن متبادر کرده است اما تشبیه یا استعاره ای روی نمی دهد چرا که قرار است فراتر از آن برویم اما مراعات نظیری که در بین چوپان ، گرگ و دروغ جاری است می تواند معنای دیگر کلمه ی جمهور را که با این فضا هماهنگ است به ذهن بیاورد که آن توده ی ریگ است که با صحرا و گله و چوپانی دارای تناسب است .
        کلمات شبیه افرادی بودند در جمع ملتی که هر فرد را خلق و خویی حاصل آمده است و در ذهن و عمل اش استوار شده است وقتی شاعر از کلمات بی گرگ و بی دروغ می گوید یک سوی این تعبیر استعاره از انسان هایی ست که گرگ رذایل را در وجود خویش مهار کرده اند و از بین برده اند و نیز مادر تمام رذایل اخلاقی یعنی دروغ در قاموس ایشان جایی ندارد .
        سوی دیگر اما اکتفا به معنای دیداری کلام است یعنی بدون در نظر گرفتن هیچ استعاره ای ، شاعر از کلماتی سخن می گوید که دو واژه ی گرگ و دروغ در آن ها وجود ندارد پس دروغگو ، دروغ پرداز ، دروغین ، دروغ گفتن و ... و نیز گرگ آز ، گرگ خشم ، سلام گرگ ، مرگ گرگ و ...نیز در بین ایشان وجود نخواهد داشت .
        که در هر دو سوی نقش چوپان به عنوان کسی که دارای رسالت نگهداری و مراقبت از رمه است قابل تعریف است و دقیقاً آن چه بسیار زیرکانه و به طنز در شعر گنجانده شده است همین نقش چوپان است که بر اساس جمله ی قبلی چون شاعر رییس نیست پس نقش چوپان ریاست بر گله نیست بلکه حراست از آن است در برابر آسیب ها .
        در این میان اما نکته ای که از ابتدا ذهن مرا مشغول داشته است تکرار به زعم من نالازم جمهور است در کلمه ی رییس جمهور ، چرا که در سطر پیشین به جمهور اشاره شده است و وقتی شاعر بر فرض مثال بگوید : رییس که نه ! خواننده برداشتی غیر از رییس جمهور نمی تواند داشته باشد .

        کلام آخر م اما سپاس بی شمار است از شاعر عزیز برای انتشار این شعر سرشار و نیز گشودن پنجره ی سبز نقد که بی گمان نور معرفت از آن خواهد تابید اما به شرط آن که بی هنران پرده ی رجزخوانی و فضل فروشی در برابر این پنجره نیاویزند.
        علی سهامی
        علی سهامی
        جمعه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۹:۱۶
        درود بر جناب مولایی و سپاس از نگره اش به سیاه مشق کوتاه من....
        در اندیشه های سیاسی ایرانیان نوعی " شبان - رمگی" دیده می شود... در شاهنامه فردوسی که از منظری دیگر سیاست نامه و شناسنامه ملی ایرانیان است... در نظریات حکومت داری بوعلی سینا...ابوالحسن عامری، سیاست نامه خواجه نظام الملک.....بگیر تا اندیشه های فیلسوفان معاصر مثل " شبان رمگی" فوکو..... و .... در این شعر، من فقط چند واژه از حاصل ِ مختصر مطالعاتم و تامل در آثار پیشینیان و پسینیان را ....از انبان ذهنی ام را بیرون کشیده ام .....همین !.... و به قول فروغ نخواسته ام که فاضلانه شعر بگویم
        ( ارادتمند علی سهامی دکترای ادبیات و مولف کتاب دیپلماسی در شاهنامه فردوسی)
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۳۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        جمعه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۹:۰۷
        به نام خدا ... و آنچه که سلمان نوشت همه ی محتویاتی بود که در ذهنم نقش بست با خوانش شعر اما وقتی متعاقبا نقد سلمان را خواندم دیدم هرچه بوده همه را در توبره کرده و از درب دیگر خارج شده ،( یکی طلبت سلمان خندانک ) به ناچار تصمیم گرفتم که دست از برداشتهای نخستم بردارم و از پنجره ی دیگر به منظره ی این شعر شریف نگاه کنم . و پرده از آرایه ای بردارم که تا کنون در موردش صحبت نکردم ( و جایی هم ندیدم مستقلا به آن بپردازند )

        به این خط نگاه کنید :

        و تو نوشدارو
        میل به درنگ داشتی
        تا من به زخم پهلوی خویش بمیرم

        در اینجا نامی از سهراب و رستم نیست اما کلمات نوشدارو و زخم پهلو خواننده را به سمت آن داستان هدایت میکند . یا اینجا :

        شما را به ارواح کلید
        دست از این قفل زنگارزده ی غریو بردارید
        این جسمانی ترین خواهش منست


        کلید و جسمانی شما را با اندکی فراست سلمانی میبرد به سمت روحانی ( نقد گفتم یا ریتم نی ناش ناش ؟ )

        حالا به شعر توجه کنید علاوه بر آنچه دوست عزیزم در مورد چوپان و دروغ و وضعیت کابینه و مسئولین شریف ( شر + یف پسوند فاعلی جدید ) بنده یکی دو نکته بیفزایم که چوپانها چند فاکتور دارند ( تجربه ی سالها چوپانی در روستای مادرم را داشتم ) :

        ۱- تنهایی
        ۲- تفکر
        ۳- طبیعت

        که در واقع سه عنصر لازم برای شکل گیری شخصیت رسولان است . و پیامبر شدن یک مقام نیست بلکه یک مسئولیت است . که اتفاقا بسیار سخت و جانفرساست . اما رسولان که با آن سه عنصر بار آمده اند و جمله ساده و بی ریا و صادقند ، دست از رسالت برنمی دارند . چوپانها طبیعی هستند و نقش بازی نمیکنند و همه ی این صفات در روسا و وزرای کابینه غایب است . و از طرفی ما چوپانها را معمولا بعنوان افرادی بیسواد میشناسیم و شاعر با ترجیح آن به مسئولین عالیرتبه در جمهوری نامبرده ، سواد و تخصص آنها را نقد نموده و زیر سوال برده است ( ربطی به ایران ندارد . دارم از جزایر چکاوک در جنوب تخیلی مریخ حرف میزنم )

        راستی شاعر عزیز حال رمه ات چطور است ؟
        میدانی که دوستت دارم ؟
        سلمان مولایی
        سلمان مولایی
        جمعه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۹:۱۹
        سلام

        و

        مانای شاعر من

        گمان می بردم از تناقض رییس و خدا و تضاد چوپان و رییس به رسولان رسیده ام ...بگذریم ولی آن بی نوا آرایه ای که گفتی کسی به آن نپرداخته است تشبیه مضمر یا پنهان است در پاره ای موارد و گاهی اوقات نیز ایهام تبادر ، مثلاً در نمونه ی اول اگر نوشدارو و پهلوی دریده را قرینه های صارفه به سمت سهراب بدانیم و از سویی دیگر بیان شدن سطر آخر از زبان اول شخص که نشان از تشبیه دارد ، در نتیجه شاعر به صورت پنهانی و با استفاده از نشانه ها خویش را به سهراب مانند کرده است در نمونه ی دوم نیز با توجه به کلمات کلید و ارواح و در کلمه ی جسمانی به وضوح روحانی به ذهن متبادر می شود که ایهام تبادرش می نامند که اگر سرسنگیان بگذارند هم در فرم و هم معنا قابل تعمیم است .
        ارسال پاسخ
        علی سهامی
        علی سهامی
        جمعه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۱:۳۳


        سپاس از لطف و نظر مهرداد مانا
        ... و اما بعد.... در مورد سوال یکی مانده به آخرت... من به عنوان چوپان کلمات صادقانه سوگند خورده ام که حافظ منافع واژگان شاعرانه باشم و با اندیشه" شبان رمگی "، دلسوزانه رفاه و امنیت و آرامش و آرزوی گسترده ترین چراگاههای سر سبز برای رمه ام دارم .( درست مثل یک کارگزار سیاسی که خیر عمومی و رفاه همگانی را برای مردمش می خواهد) و اما از شوخی که نگذریم حال بعضی از بره ها خوب نیست!!! خوب شعر نمی خورند....خوب نقد نمی کند و به سادگی نقد نمی شوند و همیشه ی خدا نسیه اند .... به گمانم آن بعضی ها بیماری " اخلاق ماکیاولی" گرفته اند....همین!

         
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۳:۲۳
        سلام .. و خوشتر آن بود که سلمان توضیح بدهد و مانا و بقیه بیاموزند خندانک
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۳۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        پنجشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۵:۱۹
        درود بر شما خندانک

        موفق باشید
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۳۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        پنجشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۶:۰۴

        سلام و
        درود شاعر گرانقدر
        --------------
        خندانک خندانک خندانک
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۳۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        احسان کریمیان علی آبادی
        پنجشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۳۶
        درود
        خندانک خندانک خندانک
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۳۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
         موسی عباسی مقدم
        پنجشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۰:۴۹
        درود بزرگوار زیبا ست خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۳۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        آذر مهتدی
        يکشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۰:۱۷
        درود جناب سهامی
        خوشحالم با اشعارتان در این سایت آشنا شدم
        زیبا و پر از معنی و الهام بخش.
        قلمتان سبز
        🌺🍃🌺🌺🍃🌺🍃🌺🍃🍃
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۳۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        امید کیانی (امید)
        پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۲:۵۹
        با سلام و تحیّات و عرض ادب و احترام آقای دکتر سهامی گرامی
        خندانک خندانک
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۳۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3