کشتی شکسته
کشتی شکسته بودم، ناجی من شدی تو
در خون نشسته بودم، یارای من شدی تو
در تیرگی فسردم، عمری که رفته بودم
برنا تو کردیم گل، برنای من شدی تو
هر خنده ای که کردی، باغ گلی شکفتی
در قلب خسته من، گل روی من شدی تو
هر آه از دل تو، آتش کشد وجودم
با تو بمانم ای مه، گرمای من شدی تو
با هر نگاه الفت، از دل بری قرارش
بی تو کجا پناهم، مأوی من شدی تو
حرفی اگر برانی، از غنچه لبت یار
بر دل قرار گیرد، طوطی من شدی تو
طاووس دلبر از تو، درس نگاری آموخت
تنها نگار دوران، مه روی من شدی تو
گرچه که تو زمانی، تلخی کنی به یارت
بخشم تو را بدین عیب، مانی من شدی تو
دل در صفا و پاکی، آئینه محبّت
مشکن تو این دلم را، پاکی من شدی تو
هر قطره ای که ریزد، از چشمه ی دو چشمم
خون دلم نُماید، حامی من شدی تو
گرچه که بی تو خوابم، خواب تو را ببینم
زنده کند دوباره، سبزی من شدی تو
عهدی نبندمت من، روزی شکسته بینی
سر میدهم به راهت، راضی من شدی تو
عسگر جعفری(پژمان)
جالب و زیباست