شبی در گوشه غربت شدم تنها به تنهایی
زتن ها چون جدا گشتم شدم تنها به تنهایی
چو تن ها را نمی دیدم زتن ها من جدا گشتم
نه تن میدیدم وتنها شدم تنها به تنهایی
به غم گفتم به تنهایی شدم تنها به آغوشت
مرا تنها نمی بینی مگر تنها به تنهایی
تمنای تن تنها مرا تنهای تنها کرد
ندانستم که می افتم شبی تنها به تنهایی
هزاران تن بدبدم من که تنهاتر زتن ها بو د
چه تن هایی که تن دادند فقط تنها به تنهایی
نه تنها من به تنها یی شدم عاشق به تنهایی
که مجنون دیده لیلا راهمی تنها به تنهایی
چه تن های فراوانی به شور عشق تنهایی
زتن ها بهر تنهایی شده تنها به تنهایی
به تنهایی تورا تنها بدبدم گوشه ای تنها
تو هم تنها مرا دیدی مگر تنها به تنهایی
چو تنها دیدمت تنها بگفتم عاشقم تنها
مرا بینی فقط تنها شبی تنها به تنهایی
چنان تنها تورا خواهم به تنهایی خدا داند
تویی تنها ومن تنها شویم تنها به تنهایی
فقط تنها تو میگفتی که من تنها نمی مانم
به شب در خواب من تنها شدم تنها به تنهایی
بخواب خویش دیدم من که تنهایم تو تنهایی
بخوابم تو زدی تن را به من تنها به تنهایی
منم تنها تویی تنها دراین تنهایی تن ها
لبت را بر لبم بگذار کنون تنها به تنهایی
هزاران همچو من تنها گرفتارتواند تنها
تورا از خود همی دانند فقط تنها به تنهایی
نمی بینم فقط تنها تورا من با خودم تنها
تو هم دانم نمی بینی مرا تنها به تنهایی
بگو تنها تورا دارم که تنها من دهم جانت
تورا درقلب صد پاره ولی تنها به تنهایی
تو آخر می کُشی من را که تنهایم به تنهایی
به گورم می نهی تنها مرا تنها به تنهایی
حمیدرضانصرآبادی (طوفان)
جالب و زیبا بود