سه شنبه ۴ دی
جرعه ی پایانی شعری از حمیدرضا نصرآبادی(طوفان)
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۰۵ شماره ثبت ۹۸۳۱۳
بازدید : ۵۰۳ | نظرات : ۶
|
دفاتر شعر حمیدرضا نصرآبادی(طوفان)
آخرین اشعار ناب حمیدرضا نصرآبادی(طوفان)
|
بگذار گذارم به سر شانه تو شانه ام امشب
بگذار جهان نیز بداند چو تو دیوانه ام امشب
پر سوخته ام ، بسکه به آتش تو کشیدی تن وجانم
چون شمع بسوزان که ببینند چو پروانه ام امشب
مستند، اگر دل به تو بستند فرومایه حریفان
چون مستِ تو گشتم که ببینند به میخانه ام امشب
هرچند اسیرانِ غم ، در بند نگاه توگرفتار
هشیارکه درجمع اسیرانِ تو افسانه ام امشب
دانم که ندانند غریبانه، که درهجرتو میرم
چون خارچنین ،خوارِنگهبان، بّرِگلخانه ام امشب
از وصل توجززهر ز هجران ،چو ندادی که بنوشم
من منتظر جرعه ی پایانیِ پیمانه ام امشب
سوز غم عشق تو دمادم که به این سینه دویده
مجنون نشنیدست چنین ناله ی مستانه امامشب
چوننی که شکایت نکنم من زجدایی ، توکه دانی؟
با ناله ی دیوانه میخانه ،که هم خانه ام امشب
چون تیغ دوابروی تو ؛زخمی به دل خسته کشیده
مشتاق نفس های مسیحای تو ،مردانه ام امشب
از بسکه اسیران به سر زلف تو در بند نگاهند
سرگرمنگاه مّه زیبای تو دزدانه ام امشب
حمیدرضانصرآبادی(طوفان)
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
موفق باشید