يکشنبه ۳۰ دی
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
خانۀ احساسِ من بی تو غریبانه است
بی در و بی آینه ، تیره و ویرانه است
غمزۀ چشمانِ تو، غم ز درون می برد
غَنجِ شکرخنده ات ، تحفۀ شاهانه است
خلوتِ محزون من ، رنگِ عدم دارد و
در عطشِ بودنی ، خرّم و مستانه است
مرغِ حیاتم ز تو، دان و هوا می خورد
بستگیِ من به تو ، پیله و پروانه است
دستِ نوازش بکش بر سرِ احساس من
بیشتر از عالمی ، مهرِ تو یکدانه است
کوخِ دلِ خسته ام ، گرتو به آن پا نهی
جلوۀ کاخی شود زانکه در افسانه است
زانکه ز سر تا به پا ، هوشبر و دلربا
پادشهی چون تورا ، درگهِ جانانه است
در دلِ این سرسرا، ثروت و مسند مرا
یک تن بی مدعا ، یک سرِ دیوانه است
کشورِ بی رنگِ تو، خالی از آهنگِ تو
مُلک سلیمان شود ، دون و فقیرانه است
زندگی در سایۀ دولتِ احسان و عشق
قسمتِ یک ملتِ ، صائب و فرزانه است
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزلی ناب و زیباست