سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 29 آذر 1403
    19 جمادى الثانية 1446
      Thursday 19 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۲۹ آذر

        خواب زندگی

        شعری از

        عنایت اله کرمی

        از دفتر پینوپروک (دفترسوم) نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ۰۵:۱۸ شماره ثبت ۹۵۹۳۸
          بازدید : ۲۱۲   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        کابوس گشته عایدم از خوابِ زندگی
        یک داستانِ مخوف ، در قابِ زندگی
        پایی شکسته و سری گیج از انفجار
        در هاله ای منتهی به مرداب زندگی
        یک قایقِ کهنه و دو تنبورِ سوخته
        تاوان بغضِ ساحل و گرداب زندگی
        سنگینیِ خوابِ فرو مانده در سراب
        سرگین زده به صورتِ آداب زندگی
        بادی خشن کشیده مَمَرّی ز بی رگی
        بر رشته های خستۀ اعصاب زندگی
        غولی نشسته در تهِ بیغوله ای خَفَن
        بسته به روی دهکده مهتاب زندگی
        کفتارِ پیر و چند هیولای لاشه خوار
        در حالِ جنگ بر سرِ اسباب زندگی
        یا می کُشند یا به لجن زار می کِشند
        با قبض و بسطِ کُنیه و القاب زندگی
        جز جایِ پایِ غولِ تقلب نمانده است
        در جای جای فلسفه ، در باب زندگی
        گرگ ها هم همه به تفاهم رسیده اند
        در پشتِ مرزِ بسته ز خوناب زندگی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ۰۸:۳۱
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و شورانگیز بود
        مبین مشکلات جامعه
        موفق باشید خندانک
        بهنود کیمیائی
        سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ۰۷:۴۶
        هزاران درود بر شما شاعر گرامی بسیار بسیار عالی بود
        طوبی آهنگران
        سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ۰۹:۱۰
        سلام جناب کرمی
        از نظم و ترتیب
        شعر شما باید آفرین گفت
        دورود ها بر شما
        سارا (س.سکوت)
        سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ۱۰:۵۶
        درود بر شما
        بسیار زیبا سروده اید
        ماندگار وپیروز باشید
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ۱۲:۲۶
        سلام شاعرواستاد گرامی
        همیشه توانا باشد
        مانند همیشه عالی سرودی بود
        لذت بردم
        درود برشما
        خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شهنی
        سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ۱۸:۱۱
        درود بزرگوار
        بسیار
        عالی
        بود خندانک
        مجتبی شهنی
        سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ۱۸:۱۱
        خندانک خندانک خندانک
        بهروز ابراهیمیان
        چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۰۰:۲۴
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا سروده اید خندانک
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۱۸:۵۹
        اﻭ ” ﻣــﺮﺩ ” ﺍﺳﺖ
        خوابش از تو کوتاهتر و خواب ابدیش از تو طولانی….
        آسایش برایش مفهومش آسایش توست پس صبح تا شب درپی آسایشی است که سهمش را ازعشق تو میجوید…اگر آنرا دریابی!!
        ﺩستهایش ﺍﺯ ﺗﻮ زبرتر ﻭ ﭘﻬﻦ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ…
        تاحال به دستهایش نگاه کرده ای ؟ هیچگاه بدون خراش و زخم دیده ای؟
        ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺗﻪ ﺭﯾﺸﻰ ﺩﺍﺭﺩ…
        ﺟـﺎﻯﹺ ﮔﺮﯾــﻪ ﮐﺮﺩﻥ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪ میشود…
        ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤــﺎﻥ ﺩستهای ﺯﺑﺮﺵ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ…
        و ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺻﺎﻑ ﻭ ﻧﺎﻣﻼﯾﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ می بوسد ﻭ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﺸﻮﻯ…
        به او سخت نگیر..!
        او را خراب نکن..!
        ﺍﻭ ﺭﺍ “ﻧﺎﻣــــﺮﺩ” ﻧﺨﻮﺍﻥ..!
        ﺁﻧﻘﺪﺭ او را با ﭘﻮﻝ ﻭ ﺛــﺮﻭﺗﺶ اندازه گیری نکن..!
        کمی بوی تنش عرق آلود است طبیعتش اینست ؛حواسش به بو نیست؛ فکر نان شب است….
        ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧــــﺦ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺪﻭﺯﺩ…
        انتظار یک فنجان چای تلخ توقع زیادی نیست!!!
        از هر مرد ونامردی هرچه شنیده و دیده در صندوقچه قلبش پنهان کرده و آمده .اگر کم حرف میزند نمیخواهد کام تورا تلخ کند.
        ﻓﻘــــﻂ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﺮﯾﺰﺩ…
        آن مردی که صحبتش را میکنم، خیلی تنهاتر از زن است..!
        ﻻﮎ ﺑﻪ ﻧﺎخنهایش ﻧﻤﯿﺰند ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺶ یک ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪ، ﺩست هایش را ﺑﺎﺯ کند، ﻧﺎخنهایش را ﻧﮕﺎﻩ کند ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺷﺶ ﺑﯿﺎید..!
        ﻣﺮﺩ نمیتواند ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ، به دوستش زنگ بزند، یک دل سیر گریه کند و سبک شود..!
        ﻣﺮﺩ، ﺩﺭﺩﻫﺎیش را ﺍﺷﮏ نمی کند، فرو می ریزد در قلبی که به وسعت دریاست…
        آری یک مرد همیشه تنهاست چراکه سنگ صبور همه است و خودشانه ای ندارد که سرش را روی آن بگذارد…
        یک ﻭقت هایی،
        یک ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ،
        ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ:
        “میم” مثل ” مرد “
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۱۹:۰۰
        درود جناب استاد خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4