سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 6 بهمن 1403
    26 رجب 1446
      Saturday 25 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می‌توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی‌ها را تکرار کرد. برتراند راسل

        شنبه ۶ بهمن

        دو شعر . دو رندگی. دو هوا

        شعری از

        عیسی نصراللهی ( سپیدار )

        از دفتر نرگس نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۹ ۰۱:۵۰ شماره ثبت ۹۴۴۴۳
          بازدید : ۵۴۹   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عیسی نصراللهی ( سپیدار )

        یک:
         
         
         
        ای شعرترین قافیه یِ شهرِ غزل ها
        شب بویِ شبآهنگِ شررخیزِ عسل ها
        ای آنکه درآزایِ خیالت شده گیسو
        در رقصِ دل انگیزِ من و تنگِ بغل ها
        ای قصه یِ شیرینِ پُر از گله یِ آهو
        چَشمِ سیَهی گمشده در عمقِ مَتَل ها
        در انجمنِ شعر، و یا کافه یِ تهران
        دلدادگیِ من به تو گشتَست، مَثَل ها
        وقتی که بگفتی تو از آن بوسه یِ یکریز
        ورزیده حسادت به من آن شیخِ اَجَل ها
        نافِ من و تو بر سرِ گهواره بریدند
        یعنی که خیالم به خیالت زِ اَزل ها
        چندی شده آشوب و جدال است برایَت
        گیسو کِشیِ بیژن و من، بینِ جَدَل ها
        از دور بدیدم که زمین از تَبِ لیلا
        خشکیده میانِ قفسِ سردِ گُسل ها
        ای کودکی ات قصه یِ زنبیلِ تو و بعد
        من در  پِی اَت از کوچه یِ معصومِ خَجَل ها
         
        ~~~~~~~~~~~
        *خجَل،خجِل:شرمگین کردن،شرمساری
         
         
        ______________________________
         
         
        دو:
         
         
        بگو ای دخترِ زیبایِ سَر مَست
        شَبِ شعرِ نخستم خاطرَت هست؟
        همان لبخندِ شیرینی که یکریز
        میانِ گونه هایت، چاله میبَست 
        گَهی بینِ غزالَم در غزل ها
        چَریدی بر لبانِ سُرخِ یکدست
        و یا یک قاصدک بودی که انگار
        از آن شبهایِ یلدا، بی هوا رَست 
        هُمایِ بختِ من دربندِ گیس اَت
        زِ چنگالِ خیالِ پیله، بُگسَست 
        بهاری پُر زِ گل در دشتِ سوسن
        که در خوابِ خوشِ پروانه ها،جَست
        تو اینک رفته ای از یادِ باران
        شبیهِ چترِ زیبایی،که بشکست
        گَمانم سایه ای بودی که در خواب
        به مهتابِ درخشنده بِپیوست 
        بگو ای دخترِ زیبایِ پاییز
        از آن شعری که گفتم،خاطِرت هست؟
        _____________________________
        عیسی نصراللهی 
         
         
        * پینوشت:
        آمدی و گفتی که برگردم و من برگشتم ( همین)
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2