يکشنبه ۲ دی
گله شعری از محمد یوسف وند(دمان)
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۹ ۱۴:۵۸ شماره ثبت ۹۴۲۳۱
بازدید : ۲۲۴ | نظرات : ۱۰
|
دفاتر شعر محمد یوسف وند(دمان)
آخرین اشعار ناب محمد یوسف وند(دمان)
|
شاکی شدیم از روز
گریستیم در شب
جاری شدیم در جرم
قاضی شدیم آخر
ماه تماشاچی
ابر اهل فتنه
این چه تقلاییست
خالی شدیم از هم
جاری شد مروارید
روی نهر گونه
دردی و دوای درد
زخمی سوای رحم
غم شد بلای من
چشمت علاج زخم
زخمت دوای درد
دردت برای من
راهم به سویت کج
پای شکسته ام
دستهای بسته ام
موهای آشفته
رخسار بی رنگم
روان، پریشانم
دلیل خطر هایم
مربوط به تو میشد
مختوم به تو میشد
قاضی چرا خواب است
حاکم کجا رفته
عدلش پراکنده
دست و من دستت
چرا نپیوسته؟
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما شاعر خوش ذوق🌷 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و جالب بود