پنجشنبه ۱ آذر
شوکران درد شعری از علی معصومی
از دفتر غزل واره ها نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۹ ۰۰:۵۰ شماره ثبت ۹۴۱۷۵
بازدید : ۱۸۵ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب علی معصومی
|
شوکران درد
بیکران بیکرانه حیرانم در چلیپای طره ی مویش
با هوای کرشمه ی نازی به تمنای چشم آهویش
به انار نچیده ای سوگند سیب سرخی مرا به یغما برد
ورنه یک خوشه گندمم بس بود از تماشای باغ مینویش
پای من بسته ی جمال او در سرم آرزوی دیدار اش
تا گذارد سری به بازویم یا گذارم سری به بازویش
از همان لحظه ایکه نوشیدم عطش شوکران دردش را
آیه در آیه گفتگو دارم با تب و تاب رقص گیسویش
به نسیم سحرگهان شاید برسد نغمه ی شبآویزم
که به خونابه گلو خواندم ناله شام تار کوکویش
واله و عاشقانه میگویم بعد از این با ترانه میخوانم
غزل باد و باغ و باران را با همه آب و تاب هوهویش
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود