چون که در امتداد استقلال
یا که یک انقلاب شورانگیز
مردمی گرد هم به کار شدند
در پی یک اساس روحانگیز
خواستند آنچه بود در سرشان
تحت قانون بیاورندش نیز
زین نسق خواست های مردم را
به عبارات گاه عجز آمیز
بنوشتند و مهر و موم زدند
تا بماند به روز رستاخیز
و نوشتند این اساس شماست
مملو از واژه های سحرآمیز
حاکم و قاضی و وزیر و وکیل
می نباید کنند از آن پرهیز
لیک هنگامه ی عمل که رسید
شد همان واژه ها محل ستیز
واژه ای گاه چند معنی داشت
گاه می شد یکیش دستاویز
گاه یک واژه خوب بود و نجیب
گاهی آن واژه بود تند و تیز
بستگی داشت مجری قانون
چه تمنا کند چه را تجویز
اهل معنی چو این نسق دیدند
با نگاهی شگرف و گاهی تیز
دست در دامن اساس شدند
چون که دیدند واژه را ناچیز
گرچه گفتند واژه ناچیز است
لیک هیچش نبود جای گریز
آن که باید به واژه جان می داد
خالق واژه بد(بود) نه دیگر چیز
مردمی که اساس را یک بار
خلق کردند بار دیگر نیز
پی تفسیر آن کمر بستند
تا نباشد اساس،حزن انگیز
اهل معنی به عرف رو کردند
با عبارات نغز و پندآمیز
عرف،تفسیر واژه ها شده شده بود
گرچه خود بود جایگاه ستیز