سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        روزهای بی بازگشت

        شعری از

        حسین کیانی

        از دفتر روزهای بی بازگشت نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۰۳:۲۷ شماره ثبت ۹۲۹۳۶
          بازدید : ۴۳۲   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حسین کیانی

        قسمت دوم :
        جنـگ ده آغـاز شـد با یـارعـلی
        حیـدر میـونـد بـود و گرگـعـلی
        خسته از این جنگ مش قربانعلی
        گـفت باید رفـت مش سلـطانـعلی
        شد تمام ده ، دو دسته سوی جنگ
        هـرکـسی آمـاده می شد بی درنـگ
        یک طـرف سـردار بود و کــدخـدا
        مش نبی و مم رحیم و مش رضا
        اسمـعیل و بهـروم و مشتی کریـم
        حاج مهدی، اصغر و مشتی رحیم
        ایل بساک شد مطیع کدخدا
        از عشـایر هم خـدارحم و الا
        یـک طـرف مــوگـویـی بـود و ذلـکـی                 مشتی احمد، مش صفر، مش مندلی

        میـرزاحـسیـن ، آمـصـول و آرضـا
        حاج عـلیـمردان ، جـواد و مـیـرزا
        روزگـاران رفتـه رفتـه تیـره شد
        دشمنی بر دوستی ها چیره شد
        مشتی احمد بانگ میزد این منم
        کـز غریـوی بـانـگ برهـم میـزنـم
        کدخدا خود پای حرفی مانده بود
        او عشایر را به ایـلش خوانده بود
        ناگهان دشمن تراشی جون گرفت
        حـرفـهای تـنـد بـوی خـون گـرفت
        رنج ها بر جسم این مردم نـشست
        سنگـهـا می آمد و سر می شکست
        سنگ می آمد به قلبی می نشست
        یا سر هـر بی گـنـاهی می شکست
        شد حمام و مدرسه ، مسجد خراب
        زحـمت یـک عمـر مـردم شـد بـر آب
        خانه ها ویـران شد و مردم فنا
        خاطراتی مانده از آن ده به جا
        اهـل ده در فکـر کـوچـیدن شـدند
        مردمی از پشت کوه ساکن شدند
        بیشه خالی شد از آن مردان شیر
        شــــد کـنـام قـوم دیـگـر نـاگـزیـر
        قدر آن دوران نفهمیدیم و رفت
        شانه هامان زیر بار غم شکـست
        شـــد روان ســـوی هـــوه قربـانـعـلی
        حیدر و مش سلطون و مش گرگعلی
        بار خود را بـسـت مش امیدعلی
        از کــنـار خــانــه هـای کــاه گــلی
        کی دمی آسـود از داس و درو
        در الیگودرز ساکن شد پس او
        پیـش از او رفـتـه بـرادرها ز ایـل
        مش حسین و ابراهیم و اسمعیل
        بیست سالی بعد مش عباسعلی
        روستـا میـشد ز میـوندان تــهی
        مـحمــدعـلی رفــت از میـونـدیـان
        خاطراتی مانده خوش بر جایشان
        مشتی سلطون یاد آن شاه بازیش
        غلـومـعـلی ، حیـــدر و لجبـازیــش

        قسمت سوم :

        رفـت آخـرمـکــدیـن آه مـمـقـلـی
        سید ممد رفت و سید میرزاقلی
        کـدخـــدا در اصـفهـان منـزل ببرد
        در همانجا پیش بهرام جان سپرد
        هم امیـر هاشم ازنـا شد به خاک
        شد خدابخش دویستی در مغاک
        رفت خونسار نصرت مشتی امیر
        تا به دسـت مـرگ گـردد او اسـیـر
        رفت تهران عاقبت معمار حسن
        تا بفرساید به خشتی جان و تن
        هم تـقـی آهـنگ رفتن ساز کرد
        رفت پرسی گاز و کار آغاز کرد
        کروبـی را ممـد میـرزاحـسیـن
        می برد ده تا برد جنگی ز بین
        مانده تاریخی از این نسل کهن
        نــزد حیــدر تا بگـوید او سخـن
        دست مردم خالی و روزای تنگ
        ده ز هم پاشیـد در کوران جنگ
        جنـگ حمام و حسیـن تـات علی
        حاج علیـمردان و مش ممـدعلی
        جنگ حمـام و غــروبی بیــصدا
        مشتی احمد روبـروی کــدخـدا
        یــاد تابـســتان و جـنـگ آسـیــاب
        دیگر آن روزها نمی آید به خواب
        گـاه میـزد این بـرآن و آن بـرین
        غـافــل از بـازیگـر چــرخ بـریـن
        حاج مهدی جنگ میـگردد تمام
        عـمـر ما چـندان نمـی آرد دوام
        او که دارد از ابولقـاســم نژاد
        کدخـدا ابـــرام مردی با سواد
        دیگرش اصغر و کیخا اسماعیل
        تیـره ی بساک ، آن قـوم جلیـــل
        کـدخدا شاید که خود معذور بود
        او به این جنگ تا ابـد مجبور بود
        مم تـقـی و کـا رفـیـع بـر جای تو
        شـــاد بـاشـد تـــا ابــد مـاوای تـو
        میرحسین و هم شفیع از بهروم است
        او که امــــروز جایگــاهش آروم است
        قـصــه های مـا شـده ضـرب الـمـثــل
        جنگهامان وه چه شیرین چون عسل
        خـاک قـبـرت اسمـاعیـــل زنــده یــاد
        عمر حاج علیرضا و حاجی حمزه باد
        سـفـره رنگــیـن مـردانــش بخیــر
        یوسف و سردار و نامدارش بخیر
        هم ز سردار مانده رهدار و کتول
        همسر شیخ ابراهـیم مشتی بتول
        تـکیـه زد جـای ملـون احمـدعـلی
        مش صفر، محمدعلی ، میرزاولی
        یـادم آمد اینـک از قـاسم علی
        با بـرادر خـیـرعـلی و یـارعـلی
        قاسم علی یـاد موسـای تو شـاد
        درویشعلی خیرعلی آن زنده یاد
        یـارعـلی یاد تو و مش جمـعـه ات
        مش نگهداری که تنها مانده است
        مش نص الله قاسم و درویش نیست
        عـمـر چنــدانـی زمـا در پـیـش نیـست
        هم ز قاسم ، هاشم وکاظم بجاست
        نـام نیـکت تـا ابـد در ذهــن مـاسـت
        احمــد و محمـود مـش عـلی کـرم
        تیره دارند الــــیـتـیـم در خـاطــرم
        عیــزالـلـه و ممـد مشتی نبـــی
        کو مـرادحـسین بـرفی را دمـی
        صحبت از حاجی حسن شد در میان
        دامـاد قاســمـعـلـی ، از صــوفیــــــان
        هم صفـــر فرزند او یادش بخیــر
        عمـــر مم باقـــر سر آمـد در سپهر
        مانده از قاسمـعلی ، موسی به جا
        خـاکـشان بـاشد چــو دری پـربـهـا
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۰:۵۳
        درود بزرگوار
        به شعر ناب خوش آمدید
        سروده بسیار زیبایی را هدیه آوردید
        موفق باشید خندانک خندانک
        حسین کیانی
        حسین کیانی
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۸:۱۷
        متشکرم بودن در کنار اساتید مجربی چون شما مایه مباهات است خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        بهروز ابراهیمیان
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۰۵:۰۲
        چقدرزیباوصمیمی سرودیدشاعرگرامی درودتان باد خندانک خندانک
        حسین کیانی
        حسین کیانی
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۸:۱۹
        سپاس در محضر شما استاد بزرگ شعر درس پس میدهیم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۳۸
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما

        مشتاق تماشای شمام
        درشعرناب
        مبهوت شعرهای شمام
        با دل بی تاب
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسین کیانی
        حسین کیانی
        چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۴:۰۶
        بنده نوازی میکنید جناب استاد انصاری
        خوشحالم از قرار گرفتن در کنار اساتید شعر و ادبیاتی چون شما خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه کیانی(میترا)
        جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۲۱
        زیر سقف خز و ترک خورده
        درغبارضمیر ،زرد و پژمرده
        شعرعاشق زدیده خون بارد
        تارو پودش زجان ترک دارد
        یادم افتاد روزگاری دور
        که نیفتاده درمسیر عبور
        کاهگل خانه، بورگه بند حیاط
        پاملار ، مشکه دو ،چای نبات
        گر آتش ، پای منقل چای
        بغل حوض، گل به گلدان جای
        دومادون تنور ، یادم هست
        که به آتش همیشه پایم بست
        زندگی سبز، بوی تازه نان
        لر و بم گله ، هی ی چوپان
        جنگ سهم زمین ، آب و رمه
        کینه و آشتی برای همه
        سرخی ی مهر، روی شانه ی کوه
        بود همرنگ با نوازش روح
        دور هر سفره ، همدل و همراه
        نان و ماست و کره ، سوسوی ماه
        خنده های قشنگ بی بی جان
        شب نشینی و دوره ای مهمان
        دربهاری که زنده می شد کرد
        رنگ امید را به چهره ی زرد
        مخمل سبز دشت وناز نسیم
        که به جان ، عید را کند تقدیم
        نو عروسان در چمن رقصان
        می زدودند خستگی از جان
        قطره قطره چکید روی سرم
        اشک ابری که بود در گذرم
        خط هاشور در نگاهم خورد
        سیل غم ، آتش دلم می برد
        از قدیمی که رفته یک دل سیر
        حسرت خاطرات ، کردم پیر
        #میتراکیانی
        خز = کهنه و قدیمی
        ضمیر = نهان
        بورگه بند = دیوارهای حیاط که با پرچین و پوشال پوشیده شده اند
        دومادون = محلی که درته تنور برای تهویه هوا تعبیه شده
        پاملار = سه تا تیکه چوب که با بند بسته شود و مشکه دو به آن آویزان میشود.
        گر آتش = زبانه سرخ آتش
        لر و بم گله = صدای عبور گوسفندان
        نوعروسان چمن= گلها
        خط هاشور = بارش باران
        بهروز عسکرزاده
        بهروز عسکرزاده
        جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۲۰:۰۵
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حسین کیانی
        حسین کیانی
        چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۴:۰۷
        بسیار زیبا و دل انگیز بود سپاس از شما استاد بزرگ خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        بهروز عسکرزاده
        جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۲۰:۰۵
        درود گرامی

        خندانک خندانک
        حسین کیانی
        حسین کیانی
        چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۴:۰۹
        متشکرم استاد عسکرزاده عزیز خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سهیل خواجوند مانی
        جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۲۳:۱۵
        درود خوش امدید
        زیبا سرودید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسین کیانی
        حسین کیانی
        چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۴:۱۰
        درود استاد خواجوندمانی ، متشکرم که وقت گذاشتید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حسین کیانی
        حسین کیانی
        شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۲۷
        سپاس استاد خاجوند ، محبت کردید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه کیانی(میترا)
        سه شنبه ۲ دی ۱۳۹۹ ۱۰:۲۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک مستدام باشی خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3