ساکنین آسمان
گاهی دلشان
برای زمینی شدن
تنگ می شود
میدانی چرا ؟
چون نمی توانند
عصرها کنار تو
چایی بنوشند
و لبخند بزنند
💖
شب ها که به آسمان
چشم می دوزم
یک ستاره همیشه
به من چشمک می زند
او نیز می داند
که این عشق
در دلم آسمانی است
اگر نه او را با من چکار ؟
💖
دیروز تمام شد
رفت!
مثل اینکه
اصلا نیامده بود
تا برود
مثل امروز که
می خواهد برود .
امان از رد پایت!
که هیچوقت
از دیروز و امروزم پاک نشد
💖
گل ها را که می بویم
با خودم می گویم
حتما ردعشقی
آنها را معطر کرده است
درست مثل بوی عطرت
که بر شالم جا مانده
💖
نفس هایم که
ه عطر تنت می پیچد
مرا باخود می برد به اعماق کهکشان.
کدام سفینه
می تواند مرا این طور آسمانی کند
💖
عشق هر لحظه
به رنگی در می آید
تا تو را مجاب به دوست داشتنش کند
مثل یک کودک بهانه گیر است
مثل یک کوهستان وحشی
فقط در بغل تو آرام می گیرد
محکم بغلش کن
💖
درعصر یک روز پاییزی
وقتی که چاییت را
در فنجان آبی رنگ می نوشی
ناگهان به یاد من می افتی
که پیش رویت نشسته ام
و با تو از اتفاقات روزمره
حرف می زنم
آنگاه
یک فنجان هم
به یاد من می نوشی
شاید دوباره برگشتم
گاهی زندگی
بی دلیل به ما لبخند می زند
💖
گرمی دستانت را
با آتش هیچ بخاری
عوض نمی کنم
زمستان خواهد رفت
ولی گرمای مهر تو
از دلم نمیرود
💖
سلام هایت
قند در دلم آب می کند
سرم را که بالا می آورم
چشمهایت
به روزم لبخند می زند
بازوهایمان در هم گره می خورد
و تو دستم را می فشاری
زمین برای خود می چرخد و ما
برای یکدیگر
بگذار بچرخد
ما که راهمان یکی ست
به فرض محال
اگر هم ایستاد
عشق نمی گذارد
ما بایستیم
💖
من از فلسفه چیزی نمی دانم
رشته ام تجربی است !
فقط آبشار حال مرا می فهمد
گاهی سنگ هم شانه خالی می کند
از این فرود آمدن ها
دلهره امانم نمی دهد
آمده ای که بمانی
نیامده ای که بروی
پس نرو !
💖
شن های ساحل می دانند
که هیچ رد پایی تا ابد
باقی نخواهد ماند
بگذار دریا کار خودش را بکند
قلبم که از شن نیست
خون می دود و می آید
و تو همیشه در آن می تپی !
💖
یک تکه از من
همیشه جا می ماند
پشت این قرار ها
پشت این آمدن و رفتن ها
نمی دانم کی قرار است
تمام شوم
مثل گلوله برفی
که گرم شدن زمین را
لمس می کند
من با تو تمام می شوم
💖
چقدر زمان داریم ؟
کسی نمی داند
نگاه کن !
لبخندت زمان را ابدی کرده
نگاه کن!
تو به چشم های من
من به طرح لبخندت
💖
هر چقدر هم زمین
گرم باشد
هر چقدر خورشید بتابد
هر چقدر وسط تابستان باشد
میوه ها برسد
لپ سیب ها گل بیاندازد
هلو از خجالت سرخ شود
انگورها بر سر شاخه برقصند
من نمی رسم
من فقط با تو می رسم
💖
هرم تابستان
میوه ها را می رساند و
آغوشت من را به تو
💖
تقدیم به نگاه زیبایتان 🍁🍁🍁🍁
کدامش را بیشتر دوست داشتید ؟
ماندگار باشید