سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        در سرم می پیچد آهنگِ صدایی چند

        شعری از

        وحیده پوربافرانی

        از دفتر پندار نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۴۶ شماره ثبت ۹۱۳۵۷
          بازدید : ۳۵۵   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر وحیده پوربافرانی

        باز بر رخسارِ رنجورِ خیالم، طرحِ لبخندیست
        از گمانی دیرپا، تصویرِ موهومی
        رو به من آورده امّیدِ بهاری تازه را،.. چندیست
         
        چند وقتی می شود،.. گهگاه می ریزد
        از نمی دانم کدامین دستِ پنهان،.. شوق بر پیمانه ی جانم
        رنگ می بازد هر آن افکارِ مسمومی که در گوشِ دلم می خوانْد؛
        من، تمامِ عمر، یخبندان
        من، سراسر، سوزِ بی پایان،.. زمستانم
         
         
        گاه، ساعت ها
        در سرم می پیچد آهنگِ صدایی چند؛
        " کِی به تنگ آورده جانِ نیمه اش را، غم
        کِی جدا خواهی شد از دشواریِ این بند؟!..
         
        کِی به دادت می رسد آن مُرده در چشمانِ ایلی، رهنماشانْ کور؟
        کِی رهایت می کند تلقینِ تلخِ فکرهای مانده و منفور؟
        از کجا راهت به سمتِ آرزوهای خیال انگیز می افتد؟
        کِی به چشمت می کشد دستِ شفابخشِ تمایل، توتیای نور؟ "
         
         
        مملو از تسکین
        همچنان دلسوز می خوانَد؛
        " ذهنِ مجروحت اگراز لطمه ی یادآوری خستَه ست
        یادِ دنیا هست
        روزهایی را که خورشیدِ وجودت، گرم می تابید
        لحظه هایی را که سقفِ لاجوردِ اعتمادت، صاف و روشن بود
        دائماً در یاد خواهد داشت،.. پروازِ بلندِ فکرهایت را
        هرکه راه و رسمِ او از اوجْ گفتن بود
         
        پس کجا رفته ست؟
        آن زبانِ نغزگو، آن طبعِ دریاخو
        کو،.. کجا رفت آن تلاطم های جان بَخشت ؟
        از چه رو در حال و روزت نیست از شادی نشانی؟، هاااای...!
        قصدِ جنبش کن
        کنده شو از جااای "
         
         
        زنگِ این آوای خوشْ آهنگ، از یک سو
        بر سرم از دست و بالِ ناامیدی،.. قلوه های سنگ از یک سو
         
        پا به پای آیه های روشنِ امّید
        غرّشِ تردید هم دست از جهانم برنمی دارد
        در کنارِ بوته های اشتیاقم، باغبانِ یأس
        نیز با دستانِ سردش دانه ی اندوه می کارد
         
        این میان، امّا
        گرچه می افتد به جانم گاهگاهی شک
        باز می آید به یادم،.. آن تلنگرهای روح افزا وَلوُ اندک؛
         
        "زندگی، امّا!
        از ازل آمیزه ای از نیک و بد بودَه ست
        آدمی تا مقصدِ مطلوب، پیوسته
        راهِ بس دشوار پیمودَه ست
        مثل رود از رِخوَتِ مرداب، خالی شو
        از تلاش سخت،.. تنها آنکه در گور است، آسودَه ست!"
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۰۹:۳۲
        درود بانو
        بسیار زیبا و خوش آهنگ بود خندانک
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۲۳:۴۱
        درود استاد گرانقدر
        سپاس از نظر پرمهرتان
        برقرار باشید به مهر
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عليرضا حكيم
        دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۹ ۲۳:۴۸
        درود بر شما
        بسیار زیبا خندانک خندانک
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۰۵
        عرض ادب
        سپاسگزارم خندانک
        ارسال پاسخ
        فروغ فرشیدفر
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۵۸
        درود بربانو وحیده ی عزیز🌹
        بسیار زیبا بود ودلنشین.
        قلمتون گیرا و توانمنده ‌.
        موفق باشید بانو
        🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۲۳:۴۱
        درود مهربانوی عزیز
        سپاس از لطف حضور ونظرتان
        در پناه مهر خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نیما ابراهیمی
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۵:۵۲
        درود بر شما بانو
        از آن شعرهای پر احساستان نوشتید

        \\"کِی به دادت می رسد آن مُرده در چشمانِ ایلی، رهنماشانْ کور؟
        کِی رهایت می کند تلقینِ تلخِ فکرهای مانده و منفور؟
        از کجا راهت به سمتِ آرزوهای خیال انگیز می افتد؟
        کِی به چشمت می کشد دستِ شفابخشِ تمایل، توتیای نور؟ \\"

        شعر زیبایی سرودید
        قلم اگر در دستتان بچرخد شوق و احساس را به اوج می برید
        قلمتان نویسا و روزگارتان به کام
        خندانک خندانک خندانک
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۲۳:۴۳
        درود بزرگوار
        نظر لطف شماست
        شاگردی می کنم
        سپاسگزارم از مهر حضور و نظرتان
        در پناه مهر باشید همواره
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        معصومه خدابنده
        سه شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۹:۳۷
        سلام و ارادت
        درود بر شما
        زیبا بود
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۰۴
        سلام و عرض ادب
        سپاسگزارم مهربانوی گرامی خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اکرم بیگدلی وش(پریشان)
        پنجشنبه ۴ فروردين ۱۴۰۱ ۰۱:۵۴
        رد پای نیمای مرحوم در شعرتان مشخص است 👏🏻👏🏻👏🏻💚💚💚
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        شنبه ۲۷ فروردين ۱۴۰۱ ۰۲:۰۹
        درودها بانوی عزیزم
        محبت دارید خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زهره دهقانی ( شادی)
        جمعه ۱۸ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۱۹
        سلام و درود بانو
        بسیار زیبا با تعبیری دلنشین از زندگی⭐⭐⭐
        لذت فراوان بردیم نبض قلمتان سبز💐💐💐
        پنجشنبه ۴ فروردين ۱۴۰۱ ۰۳:۴۵
        به به
        بسیار عالی بود
        تقدیمتان خندانک
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        شنبه ۲۷ فروردين ۱۴۰۱ ۰۲:۱۰
        سپاس مهربانو
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6