يکشنبه ۴ آذر
شب زمستانی... شعری از سعید مطوری
از دفتر شورعشق نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۱ ۰۷:۲۹ شماره ثبت ۹۰۴۸
بازدید : ۱۴۴۷ | نظرات : ۱۶
|
آخرین اشعار ناب سعید مطوری
|
(1)
دندانهای کرم خورده ای
سیب سرخی را
حریصانه گاز میزد
ومن اندیشه ای را
که مدام مرا
به شبی بی ستاره می برد...
(2)
شب زمستانی در موهایت
بهار را
زندانی کرده
به آ غوش باد بسپار موهایت را
تا قفل زندان بشکند
زمستان زندانبانی سخت گیر نیست
آدم برفی ها میدانند
و در انتظار بهار
آرام و کمی بیقرار
آب می شوند
جاری و بی تاب
تا به دریا برسند...
(3)
سفر ونگاه منتظرت
گزش لبت در بیقراری
و تصویر من در چشمانت
که هر لحظه بزرگتر می شود
آغوشت باز
و گرمایی لذت بخش
زمستان را بهار میکند
چیزی در من شکفت
مانند شیرینی لبانت
کنار تو
و بی تابی من
ما هر دو یکی شدیم
و ...
از دفتر اشعار سپید
لطفا دوستان بگویند از کدام شعر بیشتر خوششان آمد.تلخ و شیرین نوشتم تا زندگی جریان داشته باشد...
سعید مطوری / مهرگان
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.