سه شنبه ۱۵ آبان
نمیدانی؟نمیخواهی. شعری از علی رهنما(نوثمر)
از دفتر کشکول نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۵۹ شماره ثبت ۸۹۸۸۹
بازدید : ۳۷۰ | نظرات : ۳۲
|
دفاتر شعر علی رهنما(نوثمر)
آخرین اشعار ناب علی رهنما(نوثمر)
|
نمیدانی،که میدانم چه میپرسی که چون دانی؟!
در این سمتِ نگاهِ تو هزاران بوسه جا دارد
نگاهِ نرگسِ مستت مرا از خود رها کرده
نِگر تا قلبِ افسرده دوباره شوق جان گیرد
قسم خوردم که میمانم،چرا تنها رها کردی
دل دیوانه یِ من را در این وادیِ بی نامی؟!
نه دل داری،نه دل دادی،چگونه عاشقم کردی؟!
سوالی سخت پرسیدم،چرا آسوده رنجیدی؟!
دگر قلبم به سویِ تو دمادم آرزو دارد
حریفان را به یکباره نه بگذاری،نه نام آری
چه سخت است این قسم خوردن نمیدانم که میدانی
نه قولی و نه عهدی داده ای،اما نمیدانم چه میدانی
دلم آزرده می بیند صدای سردِ این حس را
چه خوش گوید لسان الغیب وصلِ حال این دل را
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخِر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها
دلِ آشفته یِ من را به پایِ توست زنجیری
نه میگویی نه میدانی نه میپرسی نه میخواهی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دستمریزاد