صبا دارد یه پیغامی
که چشمی خون میگرید
یه تشنه در بیابانی
بدنبال نهال آب میگردد
چه داند این زمین؛ میدان
که یاری دست میندازد
برای یا حسین گفتن،
که خون از زخم میپاشد
فوارهاست این زمین امروز
که روز از زور میبارد
برای یا علی گفتن
که سینه تیغ میخواند
عجب دستی است این دستها
بیابان شد همه غوغا
برای زینبم اینجا
مصیبت بود پیش چشم : ولی زیبا
یزیدی پس چه میداند ز آیات
که برپا پیش چشمش ظلم و بیداد
چه میداند که او از واژه زیبا
که زیبا نزد او ، خُمرَاست و شُربُ و ساز و آلات
عجب اصلی است این تغیر حالات
کجا هستی؛ بگو دیدی تو آن بازی افعال
زاین خزکردههای ریش هر ساز
حلالی را حرام هم میکند تاک
چه فتوا میخرند این شربه خوردنهای خونخوار
خدایا این جماعت دستشان داس
بُریدند،میبُرند این تحفهی پاک
کجایی؛این چه رسمی بر زمین است؟
که پاکا میکشند اینجا زمین هست؟
خدایا آب را در باده کرد مست
برای خون ریختن کینهها سخت
برای آب خوردن جادهها بست
برای تشنه کردن آدمی پست
کجا هستی ،بگو آنجا نشان آدمی هست ؟
آروین شهریور۹۹
دستمریزاد