سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        جان جهان

        شعری از

        محمود گندم کار وحید

        از دفتر اساطیر نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۵۹ شماره ثبت ۸۸۸۰۰
          بازدید : ۵۸۲   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمود گندم کار وحید

        در شگفتم من از این بازی تکراری دوران
        چرخش چرخ زمان
        گردش تیغه ی پرگار خدا گرد جهان نگران
        کوه غمهای نهان
        من و این کالبد خسته ز عمر گذران
        استخوان چیست پس از مرگ
        نشانی ز هیاهوی تن و قامت انسان
        ساقه ها چیست پس از برگ
        خاطراتی ز بهار و شبح سبز درختان
        مرگ خوابیست پر از راز ،شکوهمند
        سایه ای از تن بشکسته و دربند
        مرگ یک قصه تلخیست در این کوچه ی لبخند
        مرگ چون سایه ی تابنده ی یک جوی روان است
        یا که چون وحشت یک دشت ز درندگی ی  گرگ و سگان است
        خاک در روی زمین محرم اسرار زمان است
        گور در چشم یقین موزه ی اجساد نهان است
        کاش دل را بشناسند که دل راحت جان است
        به چه نام است بشر
        یا کدام است که آدم شود و لایق انسان
        بشر این مایه ی شر
        کرده ویرانه و تاریک جهان دگران
        آدمی را چه شده فکر و خیالش همه نیرنگ
        جسمش از خشم چو تندیس شده یکسره از سنگ
        کرده آرامش یک قرن پریشان ز تب جنگ
        به شیاطین شده هم محفل و همرنگ
        نماهنگ دلش گشته به یک جنگ هماهنگ
        جهانی ز خشونت شده آزرده و دلتنگ
        کاش یکدم بنوازند یکی نغمه و آهنگ
        زنگ ناقوس کلیسای زمان خسته از این ننگ
        منتظر هست که در یک شب تاریک زند زنگ
        چو مردان کهف طی شود این خواب
        کاروانیست در این دشت خدا رفته پی آب
        که در یک شب باران زده راهی شود از چشمه ی مهتاب
        بشکند چشم چراغ شب شیطانی ی مرداب
        بنوشند همه از پی هم جام می ناب
        از آن باده که پیمانه ی آن از می جانان
        چو شود پر ،همه گردند روان سوی بهاران
        کاش آیند سواران به میدان
        که شود موسم باران به بیابان و
        کویر سیه و خسته و ویران
        بپوشند به اندام بشر جامه ی انسان
        جاودان گردد از این قوم از این گوهر تابنده ی ادیان
        آید آن جان جهان
        و شود عصر زمان فصل شکوفایی ی قرآن
        باغ دین پر شود از غنچه ی عرفانی ایمان
        سروده شده در 17 مرداد99
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۰۹
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و خوش آهنگ بود
        موثر و پر معنی
        امید بخش خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۵۷
        رقص قلمتان ماندگار
        شاد و عاشق باشید،
        بدرود
        شعری زیبا و پر مغز خواندم،
        درود خندانک خندانک خندانک خندانک درود
        در پناه خق
        دانیال شریفی ( دادار تکست )
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۱۱
        خندانک خندانک زیبا و دلنشین بود خندانک خندانک
        لایک شد شعرتون👍🌹
        فریبا غضنفری  (آرام)
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۰۸
        زیبای زیباست
        درودتان 🌹🌹🌹
        مجتبی شهنی
        سه شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۴۶
        درود خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5