پنجشنبه ۲۹ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
گشته ام سرگشتۀ لجبازی و تزویرِ تو
تاجری محکوم به افلاس با تقصیر تو
هیچ تصویری نمانده در کتابِ خاطرم
جزنگاهِ سرد و بغض آلودۀ تصویر تو
هیچ راهی پیش پاهای امیدم باز نیست
سرنوشتم گم شده ، در برزخِ تقدیرِ تو
شهرِ ساز و قلعۀ آواز و گنجِ واژه ها
از زمانی که درآمد در کفِ تسخیر تو
هرسفیدی با سیاه و هر سیاهی با سفید
جابه جا شد تا شود هم معنی تفسیر تو
هیچ می دانی چه آمد بر سرِ مرغ سحر
ساکت و پربسته در سامانۀ تحریر تو؟
هیچ می دانی سرانجامِ سرای ماچه شد
در غبارِ وعده های خالی از ندبیر تو؟
آن چنان مرغ سحر در عزلتش نالید تا
شد خفه در قیل و قال و نعرۀ آژیر تو
خانه ای که روشن و زیبا مثالِ ماه بود
خانه ای تاریک شد در سایۀ اِدبیر تو
داشتم باور به اکسیری که ما را زر کند
جای زر ، زنگار آمد حاصل از اکسیر تو
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دستمریزاد