پنجشنبه ۲۹ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
روحی دوباره از دمِ دادارم آرزوست
بوسی دوباره از لبِ دلدارم آرزوست
گشتی دوباره در دَمَن و پرسه در چمن
شهری بری زهیئتِ بیمارم آرزوست
این چرخش ، انتظار نبودم ز روزگار
چرخی دگر ز گنبدِ دَوّارم آرزوست
پوسیدم از فِراق عزیزان در این قفس
جَستی به کوی یارِ وفادارم آرزوست
گویی خمیده پیکره ام زیرِ این سکون
رقصی غزال وار ، دگربارم آرزوست
گوشم به در دوخته ، نگاهم به آسمان
پایانِ این عزلتِ دل آزارم آرزوست
صدها سخن انباشته در کنجِ خاطرم
جانِ خبیر و جمع خریدارم آرزوست
علت ، ز راهِ خواب ، مداوا نمی شود
مردی حکیم و ملتِ بیدارم آرزوست
تن ها چو شد به نورِ طبابت نیازمند
مهرِ طبیب و ماهِ پرستارم آرزوست
بهرِ مهارِ اهرمنی مست و بی فسار
بندی متین و دستِ فداکارم آرزوست
دل تنگِ روی ماهِ رفیقان نشسته ایم
شور و نشاطِ لحظۀ دیدارم آرزوست
در این کویرِ تشنه به ایثار و عاشقی
از ناکسی ملولم و ایثارم آرزوست
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.