چهارشنبه ۵ دی
گل شعری از طوبی آهنگران
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۹ ۰۱:۰۸ شماره ثبت ۸۳۴۳۶
بازدید : ۳۵۲ | نظرات : ۲
|
آخرین اشعار ناب طوبی آهنگران
|
@شنیدم چه چه ای در صبح گاهی از بلبل دامن گل
ز بی اندازه عشقی که می ریخت بلبل دامن گل
بماند پای گل بارنج تیغ و درد حجران
به دام گل گرفتار وزآن بویی که می داد دامن گل
یکی سنگش زند کاکل شکستن گا گاهی
نمی دید رنجش درد دلش با عشق بود و دامن گل
به ناله گفت بلبل نبینم عطر تو به کوزه آرند به بازار
به نا مر هم فروشند خازنی از مشک دامن گل
بگفت گل ای بلبل شیدای سر خوش از گل چه دانی
که من دانم که روزی تیشه ای آید تیز زند بر دامن گل
گفت بلبل شکایت می برم از جور تیشه پیش قاضی
ز آن تیشه ببرند دست نکو مردی بگیر انتقام از دامن گل
اگر تیشه زآن پادشاهی نشد عیبش گویی نازنین گل
وگر دست سیه داد زحمتش بگیر خالق لکه را از دامن گل
کیست که کم تر ز مرغ خوش صدا باشد نگیرد شم از گل
که بوی سوسنی جوید در نمازی از جانب گل
ببین ائن بلبل شیدا چنان مستی کند بر شاخه ساری
خجل آن کس که نز داید ز دعایی بلایی چون دمن گل
آنکه با شم گلی گیر وضو از معرفت خالی نبود
هم چو بلبل که ریزد خرمن عشقی دامن گل
من از عدل سلطلن دیده بودم هر خزان دارد بهار
هر گلستانی خزانی هر گلی پایان هر چه بلبل بگیرد دامن گل
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.