جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر مهناز نصیرپور (بانوی فصلها)
آخرین اشعار ناب مهناز نصیرپور (بانوی فصلها)
|
دلم تنگه برات مادر
تو عشق اول و آخر
گره خورده نگاه من
به عکست با چشای تر
شدم خسته از این وحشت
هجوم غصه و حسرت
چه ویروسیه این دوری
گرفته از همه لذت
گرفتم بوی نا دیگه
تو چاردیواریِ خونه
نه شوقِ نوبهاری هست
نه شادیهای مستونه
توی دستای همدیگه
نمی شه دیگه رویید و
هوای خسته ی اسفند
برام عینِ زمستونه
اگرچه خسته از دیوار
نشستیم کنجِ این خونه
دلامون تنگِ دریا و گل و
باغ و گلستونه
هنوز توی وجود ما
بهارِ زندگی جاریست
همینکه سالمیم امروز
خودش جای امیدواری ست
به این اوج پریشونی
به این بغضای پنهونی
خداوندا تو می تونی
که لبخندو بتابونی
پناهِ مهربونِ من!
همیشه نقطه ی روشن!
دوباره کوک کن سازِ
سفر به دامنِ گلشن
مهناز نصیرپور
پ.ن:
الان یک ماهه که مامانم و خانواده ی عزیزم رو ندیدم ... کاش همه رعایت می کردن... دلم می سوزه وقتی خیلی از ما با دلتنگی و فاصله سر می کنیم تا خدای نکرده کسی رو مبتلا نکنیم اونوقت یه عده دیگه می رن توی اماکن زیارتی به مناسبت اعیاد رجب و شعبان رجز و سرود می خونن یا ادعای قرنطینه و رعایت حال کادر درمان دارن اما خلافش عمل می کنن، می رن مسافرت و عکس کباب خوردن و مناظر رو برامون می فرستن اینکه افتخار می کنن به بی .... بودنشون...
گلوم از بغض می سوزه
از این تلخی هرروزه
سکوت اما مث بختک
لب شعرامو می دوزه...
مهناز نصیرپور
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
تراته ی زیبا