ای قاصدک
اسیر و رها
در باد
در باب شرحِ حالِ تو فصلی هست (۱)
فصلی شبیهِ مرگِ زمستان
سبز
همواره ناتمام و پر از تکرار
تکرار من که خالی ام اما پر
از خاطرات دورِ سفر با باد
از شعر
این حقیقتِ باداباد
مثل کسی که خفته درون غار
غار هزاره های هزاران تو
لبریز عاشقانه
که چونان موج
بر شانه های صبح سوار است و چشم انتظار معجزه
تا دیدار
دیدار در جزیره ی خوشبختی
با شعر
این الهه ی عاشق کش
در لحظه های شب زده ی شاعر
چون رشته ای ز لولوی تر (۲)
بر دار
دار و ندار عاشق دیوانه
از آن واژه
شعر
طرب
اما
در من همیشه سد بزرگی هست
مشتی که می خورد به سر دیوار
دیوار و کوچه
کوچ پرستوها
از آیه آیه عشق و غم و حسرت
از لحظه های بی قراری چشمانت
از بوسه های خیس تو
در رگبار
در سنگسار صاعقه و رگبار
از ذهن کوچه میگذرم اینک
با اینکه خواب های بدی دارم؛
خواب ستاره
ماهی آدمخوار
وقتی جهان به وسعت بیداری است
گل را نمی توان
جدا بکنی از خار
از فلسفه
جنون و قرص بدون آب
ازفکر جام و عکس رخ دلدار
شعر زمان ما (۳) که شعر فراموشی است
اینکع شبیه لحن عطسه ی پاییزی
آویخته از عقربک فریاد
با دست های یخ زده
دلقک وار
پی نوشت:
۱.یک صفحه از صحیفه حسنت بود بهشت
در باب شرح تو فصلی است نوبهار "حاج ملا هادی سبزواری"
۲.لیکن لبانِ یارِ تو را خنده هر زمان
دنداننما کند،
زان پیشتر که بیند آن را
چشمِ علیلِ تو
چون «رشتهیی ز لولوِ تر، بر گُلِ انار» "شعری برای خون و ماتیک_احمد شاملو_آهن ها و احساس ها"
۳.«شعر زمان ما» عنوان مجموعهای است که سالها پیش محمد حقوقی منتشر میکرد و او قصد داشت در قالب این مجموعه به شعر شاعران نوپرداز ایرانی بپردازد.
پنجم فروردین ۱۳۹۸_ قرنطینه خانگی