سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 17 ارديبهشت 1403
  • روز اسناد ملي
28 شوال 1445
    Monday 6 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      دوشنبه ۱۷ ارديبهشت

      دُردی کشِ میخانه

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۸ ۱۵:۵۹ شماره ثبت ۸۱۴۰۷
        بازدید : ۲۶۶   |    نظرات : ۱۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

       دُردی کشِ میخانه
       
       بیرون آمد ازخانه
       نیت کرد ، یکراست رَوَد بسوی میخانه
       اما  به خطا خود را یافت ،
       در محل  بتخانه
       محل بتخانه قبل ازآن بود ،
       چسبیده به میخانه
       
       درمحل بتخانه، دوگمشده را دید درحال نزاع ،
       درسیرتِ گرگانه
       او که خود گمشده ای بود ، کلافه شده ازخانه
       یک گوشه نشست وماجرایشان شنید ،
       همه را ، دانه به دانه
       دید همه ی صحبتِ آنها ، ز دنیای پلیدی ست ،
       که ز آنست فراری شده است ،
       بهریافتنِ منزلِ آغازینِ جدش آدم ،
       آن منزلِ شیرین، با حال وهوایی ،
       پردیس مأبانه
       دربتخانه همه را دنیاطلب یافت ، همان دنیایی ،
       که چنین بال و پرش را سوزاند
       بیرونش نمود ، ازآنهمه شادیِ صمیمانه
       
       بیرون آمد ازبتخانه ،
       که رَوَد به سمت میخانه
       در را که گشود، چشمش افتاد به دُردی کشِ میخانه
       دید گرچه کاملِ کوی محبت است اما 0
       درد می آشامد ، اندوه نشین است و رنج فرسای ،
       نه عجین به شادیِ دل ، که نامیده شود دُردانه
       دردپیمایی که خود را به قصد ،
       گم و گورکرده ، ازخانه و کاشانه
       آمده است به خونِ جگری لعل شود ،
       مبدل شده به خانه به دوشی ،
       بی سامانه
       
       تنها عاقلِ آن میکده ، مِی فروش بود و بس
       قبل ازآنکه ساقی بشود ، بهر آن پیمانه
       او را گفت : چندسالی هست میشناسمت
       خانه ات همچون من، واقع شده درکوی غریبانه
       
       ظاهراً تو هم ، کسرآوردی درعمق دنیایی که ،
       همه اش طوفانی ست ،
       آنرا نیست وزشِ بادی سرخوش ،
       همچون یک باده نسیمانه
       
       قبل از نوشیدن مِی ، که مصنوعی تو را مست کند
       بگذار که من، که عمریست دستم به مِی آلوده است
       به تو که سادگی ات، روحم را ربوده ، نصیحتی کنم :
       
       بجای این مِی دنیاییِ تلخ ، مِی شیرین چو عسل ،
       صافیِ قرآن -- که جامِ مِی ربانی ست -- کامل بنوش
       آخرِ می نوشی، اینهمه مست است همه  خانه به دوش
       
       مستیِ کلامِ حق را ، بهر راهیانِ حق ،
       دیده و بس شنیده ام
       بی برو برگرد ساغری از قرآن ، توِ شادی جو را ،
       ازپیله ی غمها ودرد ، نیک بیرون میکشد ،
       با دوچشمانم اینرا دیده ام
       
       به شرابِ نابش، تبدیل میشوی به یک پروانه
       مستی را تو بسنج ! هزار هزارانه
       
       وقت برگشت ،
       خُمِ قرآن دردستش بود ،
       آیه های عشقش چون پیمانه بود
       در راه چند پیمانه از آنرا نوشید ،
       مینوشید و می آمد ، سلّانه سلّانه
       
       مستیِ عشقی ناب ، را به جانش حس کرد،
       مستی  ...  ناشی ازحرفِ خداوندانه
       مست و شنگول وشاد ، تا که تمامش نوشد
       به شتاب رفت بسوی خانه
       که دگر با قرآن ، این عزیزِ دلخواه ،
       پُر کند آن خانه ، از بویِ خوش ریحانه
       مثل آن منزل اولینِ آدم
       که گرچه بهشتِ واقعی نبود هیچگاه ،
       ولی استعاره ای بود ازآن ،
       یک امنیتِ دلخواه ،
       بهشت مأبانه
       
       بهمن بیدقی 98/11/16
      ۳
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      يکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ ۱۷:۰۳
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا و حکیمانه بود خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ ۱۸:۵۴
      با سلام ودرود بیکران
      ممنونم بزرگوار همیشه همراه
      سپاس
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      يکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ ۰۹:۲۸
      باعرض سلام .
      شاعر گرامی
      قلمتان سبز
      درودبرشما
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ ۱۱:۳۳
      باسلام و درود بی پایان
      افتخار میکنم که دوستانی چون شما دارم
      تشکر میکنم از همراهی همیشگیتان
      ارسال پاسخ
      کیمیاطولابی
      يکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ ۱۷:۳۷
      خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ ۱۸:۵۴
      باسلام و عرض ادب
      ممنونم از محبت شما
      ارسال پاسخ
      محمودرضا رافعی (رافع)
      دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ ۱۱:۵۸
      دلنشین و زیبا سروده اید خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ ۱۳:۰۱
      باسلام وعرض ارادت
      ممنونم از نظر دلگرم کننده ی شما بزرگوار
      ارسال پاسخ
      مسعود میناآباد  مسعود م
      سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ ۰۰:۵۴
      سلام ودرود
      -------- . خندانک
      سخن از عشق بگو ،
      بادل دیوانه ی من
      تا که از عطر تو لبریز شود خانه ی من

      شبی ای ماه به این کلبه ی من پا بگذار
      تاکه روشن شود از مهرتو کاشانه ی من

      ای که مضمون همه شعر وغزل های منی
      مبر از یاد... غزل های صمیمانه ی من ؟؟
      ------------ خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ ۰۷:۰۱
      باسلام ودرودبیکران استادارجمند
      خیلی ممنونم از لطف همیشگیتان
      وسپاسگزارم از شعر ناب و زیبایتان
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0