سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        چرخش۱۸۰درجه

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۸ ۰۸:۵۴ شماره ثبت ۸۱۲۳۲
          بازدید : ۳۷۶   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

         چرخش۱۸۰درجه
         
         کفر می گفت و اهانت میکرد
         با بی ادبی، خدا را انکار میکرد
         از شدت ناراحتی و تلخیِ بی حد ،
         انگارکه داشت تلوتلو میخورد و،غش میکرد
         یکباره افتاد به روی کاناپه ،
         به خواب طولانی رفت
         بعدها فهمیدم ،
         ازاینجا، به جایی که نمی دانی رفت
         دیدم که او نمازِ خوبی می خواند
         ذهنم به یاد ماجرای آنهمه ،
         بی تابیِ شیطانی رفت
         
         خوابِ روی کاناپه، زندگی اش را چرخاند
         نقطه عطفی شد در زندگی اش ،
         ۱۸۰ درجه ، مسیرِ دُوی او را چرخاند
         
         گفت : چه خوابی دیدم
         همه جا تاریک بود ،
         درآنهمه ظلمت وسیاهی ،
         هیچ چیز نمی دیدم
         دست کشیدم به محل چشمم ،
         سرِجایش نبود
         خواستم داد بکشم ،
         ابزارِ گویش ام محو شده بود
         خواستم بشنوم اما ،
         بجزسکوت ، هیچ نبود
         خواستم بو بکشم ، حتی بینی ،
         در صورتم نبود
         خواستم لااقل لمسی بکنم دور و برم
         بروم تا که دلیلش را بدانم ،
         که چه آمد به سرم ؟
         اما هیچ چیزی را تشخیص ندادم ،
         حس ام محو شده بود
         
         مغزم اما کارمیکرد او گفت :
         حال که به این نتیجه تو رسیده ای ،
         که خدا نیست همه اینها بیار
         به او گفتم چگونه ؟
         مگر اینها کاشتنی ست تا بکارمش، مثلِ خیار
         گفت : آن هم که به دست تو نبود روئیدنش
         تو فقط میکاشتی ،
         سهمی که نداشتی ز بودنش
         
         مثل کسی که درطوفان ،
         کشتی اش درحال غرق است
         به چه نحو، یاد خدا می‌افتد !
         منهم دیدم کشتیِ زندگی ام درحال غرق است
         به یادِ همان خدا افتادم
         وقتی ازخواب پریدم ، فنروار ایستادم
         اول من اسمِ خدا را بردم 
         دست برسینه گذاشتم به نشانِ احترام
         به خداوندی که، پُر بود دور و برم ،
         از روی سپاس و احترام ،
         و برای فرصتِ دوباره اش،
         به او تعظیم کردم
         بعد بمانند کسی که تیری بخورَد
         پایش نایش برود ،
         با دو زانو افتادم به روی فرش
         کف دست و پیشانی ، خورد به فرش
         صدای گریه ی من رفت به عرش
         از داشتنِ آنهمه نعمتِ عظیم ،
         شُکری ازعمق وجودم آمد ،
         از بهرِ خدای فرش وعرش
         
         مغزِ کافرم گفت : چیزهای تازه ای می بینم
         دست مریزاد ، تو نماز میخوانی ؟
         ترا عمری گمگشته ز لجبازی ،
         ولی این بار،
         درجایگاهی ز صفا میبینم
         
         آن چه کابوسی بود؟ ازآن لحظه تاکنون ،
         حتی دربیداری ، آنرا یکریز من می بینم
         از آن موقع ، آنچنان دل سنگ شده ام نرم شده
         مدتهاست خود را،
         درصورتِ یک فردِ توبه کار و،
         درسیرتِ یک نمازخوان می بینم
         
         بهمن بیدقی 98/11/14
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۸ ۱۴:۳۹
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و خدا پسند بود خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۸ ۱۶:۱۶
        باسلام وعرض ادب
        ممنون از همراهی همیشگی شما بزرگوار
        سپاس
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۸ ۱۲:۰۱
        سلام بزگوار وادیب دانا
        خواندم ولذت بردم
        درودبر اندیشه نابتان
        شاعر گرامی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۸ ۱۳:۴۲
        با عرض سلام و احترام استاد بزرگوار
        خیلی محبت دارید
        سپاسگزارم از شما
        ارسال پاسخ
        محمودرضا رافعی (رافع)
        سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۸ ۲۰:۳۵
        درود بر شما شاعر پویا خندانک
        اشعار زیبایی دارید استاد خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۸ ۲۳:۰۰
        باسلام وعرض احترام
        ممنونم از محبت بیکرانتان
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6