شنبه ۸ دی
|
دفاتر شعر محمد ترکمان(پژواره)
آخرین اشعار ناب محمد ترکمان(پژواره)
|
پشت پنجره ای سالخورده،،،
دو مرد
یکی دست بر عصا، دست
دیگری به دعا
سراغ تنها از مردی می گیرند
که بی سر
سایه ها از وی شاکی اند!
نه عصای آن راست ایستاده،
نه دعای این صدای
تبر می دهد وُ شعله هایی
که شیهه می کشند وُ سرد
از پای در می آیند
و برهوتی که بِه بار بوسه
می نشیند!
* * * *
برای من، آمدنت مرد!
مصداق مسیحی است بی هاجر!
کهِ خستهِ،
نفس در جسم سردم می دمد
با دلم دوباره شاید گرم شوم،
تازه با هم
تا رستاخیزی سزاوار بر دار کنیم و
" برابر " انار را
تمام میان همه قسمت با غم ها
و سیب را، برای همیشه فراموش!
... بیا که پلکی با پلکی آشتی
کند اگر؛
دنیایی قهر می کند یل یل "یلدایی"
برای ماندن ناز!
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود