.
ای تک درخت در وزش باد رهگذر
بالیدنت به ظاهر نا پایدار بود
باشد که عابرانی از فصل های سبز
بر کاروان رفته و آینده بنگرند
اقرار می کنند تو را برگ و بار بود
بیرون از این حصارتورا اقتداربود
.
چون قامت رسای تو ای ساحت امید
تنها تصوری است که در پرده ی خیال
پدیدار می شود
پندارد اینکه سایه ات تکرار می شود .
.
ای سر فراز دروزش باد در به در
دستت همه سخاوت و جانت همه ثمر