چلچلی آمد و دیدم، که چِهِل ساله شدم
از زن و بچه شنیدم، که چهل ساله شدم
یاد اوقاتِ جوانی، به سرم توطئه کرد
آهِ بی وقفه کشیدم، که چهل ساله شدم
باز با کیم و سیمونز و جنیفر بودم و بعد
(در کنارِ) زنم از خواب پریدم، که چهل ساله شدم
عمر من رفت به فریادِ زنِ زشت و پلشت
ناخن از بیخ جویدم، که چهل ساله شدم
مدتی هر شب و هر روز، به هر جا و مکان
فکرِ زن های جدیدم، که چهل ساله شدم
از خودم بهرِ رفاهِ خود و فرزند و عیال
مثلِ خر کار کشیدم، که چهل ساله شدم
زیرِ بارِ طلب و نق نق و خرنازِ زنم
لاک و ماتیک خریدم که چهل ساله شدم
یک نفس میخورد و قی کند و ریسه رود
تسمه پروانه بریدم، که چهل ساله شدم
با پرایدم جلوی پای مسافر هر شب
مثلِ قورباغه جهیدم، که چهل ساله شدم
هر کجایی که نشستم، دهنم باز شدو
خر و پف کرده، کپیدم که چهل ساله شدم
زلف گوشِ پدرم، با نوکِ موچینِ ننه م
هر شب جمعه دریدم، که چهل ساله شدم
با کمربند و کتک، باز هم آدم نشدم
بنگ و سیگار چشیدم، که چهل ساله شدم
پسرم دود بپا کرده، هوا داده حباب
این هم از بخت سپیدم، که چهل ساله شدم
شامِ توله سگِ همسایه دگر کشت مرا
دنبلان هم نخریدم، که چهل ساله شدم
عمر من رفت به چاخان و بلوف های جفنگ
کله با پنبه بریدم، که چهل ساله شدم
اکبر و هادی کلنگ و اِبی و میتی پلنگ
سالیان است ندیدم، که چهل ساله شدم
با فشار و هیجان هم، شکمم کار نکرد
عرق از شرم چکیدم، که چهل ساله شدم
یادِ حرفِ ننه مو، ناله و پیژامه و باد...!
وای از خنده پُکیدم، که چهل ساله شدم
۱۳۹۸/۸/۱۲
بسیار زیبا و شیرین بود