يکشنبه ۲۷ آبان
کاشانه شعری از سعیداعظامی
از دفتر یک کلاغ نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۸ ۰۶:۵۸ شماره ثبت ۷۷۲۷۱
بازدید : ۵۵۴ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب سعیداعظامی
|
صبح شد دامن از گلها بچین بوی گیرد پیرهنش
دل از مهرش بشوی،چونظرپیش توگیرد دامنش
یک صبح گفته زمن،صباهزاران سحر رفته سفر
بلبل از گلزار عشق،عاشق از گلنار گیرد گردنش
دست کشید از مهروخبرازغم ایام نیست مارا
شگفتابی حسابیم،چون جهان نقدگیردحسابش
نوشت چند خط،روی خط هزاران نکته اشتباه
سخنها درمیان چون معلم پنهان گیرد دفترش
جایم نیست دگر از دامن شهر وکشور خود
شهردارا دست بشوی دل بده،چو دل نگیردمکانش
گلدان مگر از گل خود داده آب،خیانت کرده?
چو ترک برده دلش بی جرم،آب نگیردلبانش
دارد آزرده خاطر میکند حاکم شهرو کشورم
ما بنام لاله هازلف بریدم تاجان نگیردداعشش
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و جالب بود