شنبه ۸ دی
|
آخرین اشعار ناب علیرضا شاه ولی
|
بر بام قلعه ای سنگی مینشینم
لرزش آهنگ وار گلی روییده در رو به رویم
جهت باد را نشان میدهد
گل که به سمت شرق رو میکند
افکارم را دود میکنم
تا به طلوع چشم هایت برسند
روزنه نور در کوه
کلید زندان روحم میشود
تا به یادت پروازی کنم
در دل ابر های تیره نواختن سازی کنم
چشم قهوه ایی با زمینه سرخ را قابی کنم
تا ببیند همگان عشقم را
که نکوهند مردمان قدیم نسلم را
نگویند که نباشد عاشق ساده دل بی ریا در این زمان
که شدیم خاک و باران زد و فارق از یک نگاه ماییم ققنوس وار در این رمان
|
نقدها و نظرات
|
درود تشکر از چشم های زیبایتان❤ | |
|
درود تشکر از مهربانیتان و ارزوی موفقیت❤🌹 | |
|
درود تشکر دوست عزیز ب امیدوارم همیشه شاد و خرم باشید❤ | |
|
❤ | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
عاشقانه و زیباست