جنگ یبر

به سال هفتم از هجرت پیامبر
فرمان جنگ داد با اهل خیبر
یهود از دیر باز هر جا که بودند
فساد و فتنه و شر می نمودند
هزار و چهار صد نیرو و لشگر
روان گشتند برای فتح خیبر
خیبر پنج میل را بود تا مدینه
بود آنجا مرکز هر شر و فتنه
از اول زندگی این قوم ناپاک
چه کردند با برادرنسل سفاک
خدا یا ریشه کن کن این پلیدان
که تا دنیا رهد از شر ایشان
سه چهار تا از قلاع را فتح بنمود
قموص آن آخرین دژ محکمی بود
علم را داد پیامبر به ابوبکر
شکست خورد کرد بهانه خدعه و مکر
روز دوم به دست دومی بود
او هم شد منهزم فرار بنمود
چو میدیدند کوپال مرحب
که نعره می زد و می گفت الحرب
شکست خوردند و دست از پا دراز تر
بسرعت بر می گشتند سوی لشگر
نبی فرمود که فردا صبح علم را
دهم بر کس که حب او دارد خدا را
که او کرار بی فرار باشد
سرای کفر را از هم به پاشد
مولا آن روز دچار چشم درد بود
نبی با آب دهن بهبود بنمود
علم بگرفت و با سرعت روان شد
چو با آن غول بی شاخ رو برو شد
مرحب اندر رجز می گفت منم چون شیر دره
علی فرمود مرا نان نهاده مامم حیدره
چو خواست فرار کند از ترس و بیمش
مولا همچون کدو کرد به دو نیمش
پس از او عفتر از شجاعان خیبر
برون شد بهر جنگ با کر و با فر
مولا عفتر نمود از فرق دو نیمش
فرار کردند همه از ترس و بیمش
چو دیدند آنکه در حال شکستند
فرار کردند همه درب را ببستند
چو دست شه رسید بر حلقه در
بکند آن درب سنگین را زخیبر
گرفت بالای سر بر روی معبر
عبور کردند از آن الله اکبر
علی دست خدا در آستین است
که معنی یدالله هم همین است
شدند کل یهود بیرون ز خیبر
مسلمانان شدند راحت از این شر
خدایا ریشه کن کن این پلیدان
که تا دنیا رهد از شر ایشان
چرا کوری عدوی بی حمیت
ز مغزت محو گشته عقل و غیرت
در اسلام غیر از جانفشانی
نمود رونق علی مولا که دانی
عجب دادید مزد کارهایش
نشاندید نا کسان را خوب جایش
همه حرف نبی کردید فراموش
افو باد بر شما ای قوم بی هوش
فغان از مسلمین نا مسلمان
که همکاری کنند با ظلم ایشان
خداوندا بگیر ز آل سعود پول
به خشگان نفتشان تا کم زنند گول
به حمد الله که شیعه بی نیاز است
از آنها و اربابانشان خوش بی نیاز است