وقتي صداي جبرئيل از آسمان برخاست صوت اذان برخاست
دريا تلاطم كرد و موجِ بيكران برخاست صوت اذان برخاست
آشوب محشر شد لوح و قلم لرزان از اَمرِ داور شد
آمد صَلايي دعوتي از عرش رباني از فوق كيهاني
هان طرقوا جمع ملك شد گاه مهماني شد وقت قرباني
داده خدا پروانه ها يش را فراخواني از ملك امكاني
از بهر كرنش ناگهان هفت آسمان برخاست صوت اذان برخاست
*********
عرش خدا لرزيد ، روح دعا لرزيد سياره و ثابت ، اندر سما لرزيد
اطباق جوّ آسمانها ، نيلگون گرديد درياي خون گرديد
وقتي عزيز فاطمه از زين نگون گرديد حق واژگون گرديد
گويي كه جان از پيكر هستي برون گرديد بي جان زبون گرديد
فرياد واويلا ز طرف لامكان برخاست صوت اذان برخاست
*****
هفتاد و دو استاره و يك ماهِ نوراني با شمس تاباني
در خاك گرم كربلا دار ند مهماني در بزم عرفاني
خورشيد انجم مانده در درياي حيراني از اين پریخانی
از بهر تعظيم قمر از كهكشان برخاست صوت اذان برخاست
*****
وقتي صداي جبرئيل از آسمان برخاست صوت اذان برخاست
دريا تلاطم كرد و موج بيكران برخاست صوت اذان برخاست
پيچيد فريادي الستم آشكارا شد فرصت مهيّا شد
عهدي كه بسته عاشقم هنگام ايفا شد هنگامه برپا شد
از لاالَه بگذشته و هنگام الّا شد اَمرِ من اجرا شد
بنگر چسان دلداده ام از قيد جان برخاست صوت اذان برخاست
******
حيران تمام انبياء از از عهد و ايفايش از حُسن اجرايش
هرگز نديدند انبياء يك لحظه شِكوايش مات از تولايش
نازد به عهدي اينچنين پيوسته مولايش در هر تجلّايش
بانگ تبارك از خداوند جهان برخاست صوت اذان برخاست
*******
به به ببيند انبياء پروانه ما را فرزانه مارا
در وادي عشق و جنون ديوانة مارا دردانة مارا
مستي چنين زيبد بحق ميخانة مارا خمخانة مارا
مستي كه بهر كرنشش پير مغان برخاست صوت اذان برخاست
********
اي واي لشگر صف به صف رو بر خيام آورد هجمه تمام آورد
آن لشگري كو دشمن قرآن ز شام آورد از خاص و عام آورد
تيغ دو پيكر را برون شه از نيام آورد هجمه مدام آورد
گويي به جمع روبهان شير ژيان برخاست صوت اذان برخاست
*********
شمشير چون تندر ز هم افواجشان بدريد يكسر سپه لرزيد
سرها بسي بي تن در آن ميدان كين غلطيد چون گوي مي رقصيد
لشگر پريشان گشت و نظم آن سپه پاشيد بر خويش مي پيچيد
آنگه صداي الامان از هر كران برخاست صوت اذان برخاست
********
تيري سه شعبه از كمان حرمله پر زد بر سينه اخگر زد
تيري كه بر لوح و قلم يكباره آذر زد بر متنِ دفتر زد
سيّاره از اين ماتم جانسوز بر سر زد جبرئيل شهپرزد
ناگه صداي واحسينا از زنان برخاست صوت اذان برخاست
دريا تلاطم كرد و موج بيكران برخاست صوت اذان برخاست
هفت آسمان خورشيد بر خاك سيه افتاد حال تَبه افتاد
گويي دوباره يوسف مصري به چه افتاد آن بي گنه افتاد
از كهكشان ديده ها كوكب به ره افتاد چشم سپه افتاد
بر زينب بيدل چو او بر سر زنان برخاست صوت اذان برخاست
********
خورشيد روي نيزه و هنگام غارت شد گاه اسارت شد
بالاي ني با زينب خود در اشارت شد وقت مرارت شد
هفتاد و دو منظومه تنها يك عبارت شد حق را بشارت شد
صدها هزاران شعرتر زين داستان برخاست صوت اذان برخاست
*********
يا رب بحق سيد وسالار مظلومان حق شه خوبان
حقّ اباالفضل رشيد آن صفدر ميدان آن ساقي عطشان
امر ظهور مهديت را مي نما آسان اي خالق سبحان
در شام غيبت از جهان اَمن و امان برخاست صوت اذان برخاست
1385
این سینه زنی از باب تقدیم ران موری نزد سلیمان به صاحب عزای اصلی امام (عج) تقدیم می گردد. سبک و سیاق این شعر تلفیقی ابداعی است و قواعد خو را دارد التماس دعا
لازم به ذکر است مجموعه سینه زنی های اینجانب بزودی تحت عنوان: حسین یعنی تمام آفرینش منتشر خواهد توسط انتشارات رایمانا