نخل بی سر
________________________
_______________________
هلا ای مرشد ، ای پیرم ،
مکن اینگونه تکفیرم
مخواه از من که چشم از روی آن محبوب بر گیرم
که من افسونی آن شرقی چشم سیه رنگم
کز او الهام میگیرد ، طرب انگیز آهنگم
غریبانه نشسته در غروب فصل پائیزان
گریبان تا گریبان سر ، وسر اندر گریبان ، سخت دلتنگم
-------
ببین این برگهای نارس و زرد و چروکیده …….
چگونه ریزد از شاخ اقاقی ها ، به اندک باد ؟
مده پندم ، که بی رحمانه در بندم
سکوتم من ، سکوتی سهمگین در وحشت فریاد
------
مکن منعم ، که بوی خلسه بخش عطر یاس رازقی دارد نگارمن
بهشتت را نمیخواهم ، نه حور العین و غِلمان را
نه آب چشمه ساران را ، نه سِیرِ باغ رضوان را
که من افسونی افسانه های لاله ی خونین دشت غرب غمگینم
------
سرِ بی تن ، تنِ بی سر ...... ،
زند بر سینه ام خنجر
سیه پوشم ، عزا دارم
عزا دار برادر ، خواهرانِ جامه خونینم
سیه پوش عزای آن برادر کز وی اینک مانده بر جا ؛ یک پلاکی ،
یا که ساکی …
کاغذی آلوده در خون ،
یا که عکس مادری با چشمهای بی قرار
کودکی در انتظار
------
لیک ، این کفتار های شب درا
اینک شبیخون میزنند این مانده بر جا ، خیمه ی پر خون مجنون را
------
میکشی ؟؟
آری بیا ، زارم بکش
هم بسوزان ، هم بیازارم ، بکش
راضیم ، از خویش بیزارم ، بکش
بی قرارم سخت بیمارم خرابم خسته ام ،
...................................... آری ، گرفتارم ، بکش
-------
ای برادر ، ای برادر ،
جان برادر ،
نخل بی سر ،
بنگر اینجا ..........
خون تو ، اینک چگونه در سبوی رند فرصت جوی ابن الوقت میجوشد !!
-------
دلم میسوزد
اماّ ...........................،
نیمگاهی هم به تسلیمم نیندیشم ،
من به تسلیم نمی اندیشم ،
من به تسلیم نمی اندیشم ،
نگران شب آشفته فردای توام
( مسعود م )
تقدیم :
به شهیدان بلند قامت جنگ هشت ساله
به خاک خوزستان
به نخلستانهای سوخته
بسیار زیبا و حماسی بود
یادی از شهدای گلگون کفن این مرز و بوم
همچنین مبین مشکلات جامعه ما
از خوانش آن بهره بردم
دستمریزاد
قلمتان پایدار
موفق باشید