پس از بعثت خروج از غار حرا
بدو دستور رسید از حی اعلا
که اول جمع کن خویشان نزدیک
بگو پیغمبرم بر دور و نزدیک
با یک بزغاله و یک چند تا نان
چهل تن را پیامبر کرد مهمان
بگفتند این که سهم چند تای از ماست
بقیه بی غذا از حال پیداست
به دست معجزه آسای احمد
همه خوردند و باقی ماند چو اول
نبی فرمود هر که اولین بار
به پیغمبریم بنماید اقرار
پس از من او وصی وزیر است
به کل اهل عالم او امیر است
سه نوبت این بیان فرمود تکرار
سه نوبت هم علی می کرد اقرار
فرمود یا علی بعد از من وصی تو
به هر مرد و زنی امیر تو
به بو طالب زدند طعنه ز کینه
برادر زاده ات شاه و فرزندت وزیره
ز بعد طعنه ها و سخرگی ها
شروع گردید فصل دشمنی ها
علی چون سایه همراه پیمبر
مدافع بودش از هر ظلم و هر شر
چقدر تحریک کردند بچه ها را
که سنگ باران کنند آن مه اقا را
علی شیر خدا آن یار و همدم
سر آن ناکسان می گوفت بر هم
چو دیدند مولا ز احمد دوریش نیست
دگر این تیر ها کارگر نیست
به شعب بوطالب آن ظلم و کین ها
نشستند طرح کردند بس بدیها
بسیار زیبا و دلنشین بود