الهی خالقی وحی و ربی
حکیم و مهربان و نور قلبی
تو میدانی چقدر می دارمت دوست
بود مهرت خدا اندر رگ و پوست
تقاضا ناکرده کردی خلق مارا
بود کور انکه نابیند خدارا
خدائی جز ترا هرگز نگیرم
به قربانت شوم هرچند پیرم
ز اول خلقتم بامن تو بودی
به راه خیر مرا ره مینمودی
نمودی دور از من بس بلاها
نجاتم دادی از سیل خطر ها
نهادی برسرم تاج کرامت
با حب مرتضی اتمام نعمت
امیدوارم که این فضل و کرامت
از اولادم هم نگیری تا قیامت
خدا از شیعیان آل عصمت
مگیر این لطف و احسان تا قیامت
به دین و مذهب خود پایبندم
جدا اگر کنند هر بند بندم
هرآن چیزی و هرکس با بیانی
ثناگویت جهان با هرزبانی
تمام نقص و کاستی ها که ا ز ماست
وجود هستیت هرجا هویداست
بشر یک ذره از ملک کبیر است
با اینکه او خودش عالم کبیر است
زمانیکه خدا وصف جنین گفت
تبارک اله احسن الخالقین گفت
حکایتهای موسی و شبان است
زبان حال من هم اینچنان است
همین دانم ز سرتا پا گناهم
بگیر ای رب من خود درپناهم
چو حب مرتضی در سینه دارم
یقین دانم قیامت تاج دارم
خداکی شاعرم خودت که دانی
ثنا گفتم به سبک بختیاری
چو از اشعار نیکو باز ماندم
شکسته بسته ها را شعر خواندم
بسیار زیبا و شورانگیز بود
بهره بردم از تروش قلمتان
تندرست و پیروز باشید