فکر شیرین من ۱

باز دوباره تو را ای بیداری
ای هوشیاری و ای روز و کار
باید ترک بگویم و به بستر خواب بروم
و باز با فکر تو عشقبازی کنم
نمیدانم کیست و چیست لاکن
راز دل را باید راز داری کنم
رهایم کن بس است حالا که جوابم را نمی دهی
از من چه میخواهی هان!
میخواهی دوباره دیوانه ام کنی
ای فکر شیرین من
ای آفت و امید جان!
مقداری کوتاه تنهایم بگذار
باز تو را خواهم دید بیدار
البته واقعی اینبار
شاید خیلی زود و شاید خیلی دیر
اما حالا باید ترکم کنی و برومی
گواهی میدهم که تورا می دیدم
هر چند عرفانی
بسیار شیطانی
کمی کودکانه
در درک نوجوانانه
و باز برای خدا بخاطر تو
زنگار های روحم را می شویم
و باز بخاطر تو برای خودم
تو را بین کلمه ها می جویم
تو را دیدم مانند عکسی شناور در آب
یا رویا ، یا افکاری شیرین پیش از خواب
می آیم سراغت وقتش که برسد
باز تو را می بویم
تو را در دل بسیار می جویم
باز تو را می بینم
باز لمست میکنم
مثل آنوقت ها ؛پیش از خواب
در بیداری اما
اگر نشد در رویا
یا پیش ز خواب یا شناور بر آب
ای فکر شیرین من