بنام خدا
عشق یعنی گنبد و گلدسته ها
پنجره فولاد و ایوان طلا
آن نه سقاخانه ؛ یک میخانه است
ساقی اش هم هست آقایم رضا
خوش به حال کفتران لایقش
روز و شب هستند آزاد و رها
حج ما دور ضریح پاک اوست
بهتر از حج و طواف اغنیا
باز هم حسن ختام این مصرع است:
شاه این کشور تویی ما هم گدا
🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘
به هر مناره و منبر دخیل می بندم
به دستگیره ی هر در دخیل می بندم
دوباره لفظ قدیمی میان شعر من است
به دست ساقی و ساغر دخیل می بندم
شفا گرفته ام اینجا شبیه خوردن آب
به حوض ساقی کوثر دخیل می بندم
برای من که تفاوت نمی کند ماهش
چه دی چه تیر چه آذر دخیل می بندم
کبوتران تو مثل ملائک اند رضا
به بالهای کبوتر دخیل می بندم
کبوتر تو همای سعادت ما شد
کنار نوح دلم آشنای دریا شد
نگین کشور ما مشهد است آقا جان
به لطف ضامن آهو ببار ای باران
همیشه زائر آقا عزیز و محترم است
و قطره قطره ی دریا عزیز و محترم است
چه می شود که دلم چون رواق های شما
سراسر آینه باشد پر از صفای شما
دلم دوباره چو گلهای زعفران سرخ است
همین نشانه ی عشق است این نشان سرخ است
به کفشداریتان جای کفش دل دادم
به کفشداریتان یک دل خجل دادم
دعای خوب و قشنگی است این امین الله
دوای این دل سنگی است این امین الله
کنار پنجره فولاد شعر می سازم
به شعر گفتن در مدح یار می نازم
نگاه زائرتان باز سمت خادم هاست
نگاه خادمتان باز سمت نادم هاست
کبوتران تو جمعند روی گنبد تو
دعا کنند و نگاهی به سمت مشهد تو
برای معجزه اینجا نیامدم آقا
من آمدم بزنم بوسه بر دو پای رضا
به لطف مسجد عرفان و عشق؛گوهر شاد
دلی که بود پر از غم شدست دیگر شاد
همیشه اذن دخول حرم فقط اشک است
دوای غصه و تسکین غم فقط اشک است
خوش آمدید عزیزان همه بفرمایید
و بعد گفت به مردم که سرور مایید
چقدر خادمتان خاکی است و افتاده
شدست خادمتان عاشقی که دل داده
سراسر حرم از عطر یاس پر شده است
سراسر حرم از التماس پر شده است
شعار کاسب بازار عکس با حرم است
تمام عشق من این بار عکس با حرم است
میان میکده بگذار تا قدم بزنم
سری به گوشه کنار همین حرم بزنم
خوشا به حال کسی که شدست رفتگرت
خوشا به حال غباری که هست پشت درت
سری به پنجره فولاد هم زدم آقا
برای اینکه بگویم تمام حرفم را
نگاه کن به من آقا کمی پشیمانم
بس است اینهمه دنیا کمی پشیمانم
ز فرش های حرم تا به عرش حضرت دوست
شب عروج سراسر دخیل می بندم
بهانه های من آقا اگر تمام شوند
به یک بهانه ی دیگر دخیل می بندم
به نیزه ها به سپرها به تیرهای سه سر
به خیمه ها و به معجر دخیل می بندم
دخیل آخر من سهم مادرم باشد
فقط به نیت مادر دخیل می بندم
🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘
خاک زیر قدم زائر آقا شده ام
قطره بودم و کنون ملحق دریا شده ام
موج عشقی است بپا در حرم پر نورش
و من پر گنه اینجا بخدا جاشده ام
خوان پر نعمت او در همه جا گسترده
زشت بودم و کنون نزد تو زیبا شده ام
همه در اوج شلوغی ره خود گم بکنند
من در این بحر پر از شور تو پیدا شده ام
صحن ایوان طلا به! چه صفایی دارد
من ز عشق حرم پاک تو شیدا شده ام
گر پریشم غم من نیست خدا میداند
چون گدای تو و روزی خور زهرا شده ام
🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘
مشهد امروز پر از عطر خوش باران است
آسمان سرزده ، بر روی زمین مهمان است
جبرئیل آمده در پیش کبوترها ، باز
صحبت از بخشش و لطف و کرم سلطان است
حضرتش پشت و پناه است برای مردم
او پناه همه ی مملکت ایران است
دین من پنجره فولاد تو بودست فقط
گنبد زرد شما آیه ای از قرآن است
یک شبه راه هزاران شبه را طی کردیم
با تو عارف شدن یک شبه هم آسان است
با تو آزاد ترین کفتر این دنیایم
بی تو اما دلِ من ، در وسط زندان است
وای بر شعر؛ اگر خرج کسی جز تو شود
شعر در وصف کسی غیر شما بی جان است
شعر من ارگ قشنگی شده اما آقا !
بی تو این ارگ که من ساخته ام ویران است
آخرین بیت چه سخت است برایم آقا
بازگشت از حرمت سخت ترین پایان است
🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘
مرا شبی به تماشای عشق مهمان کن
بیا و باز مرا راهی خراسان کن
کنار پنجره فولاد اشک می ریزم
دوباره اشک مرا همنشین باران کن
اگرچه آدم خوبی نمی شوم اما
به لطف عشق مرا هم شبیه انسان کن
نگاه کن دل ما را چقدر تاریک است
دل سیاه مرا باز هم چراغان کن
مسیحیان همه صف بسته اند در صحنت
کمی نگاه به جمعیت مسلمان کن
چه می شود که بگویند : "شاعر دربار"
بجای بست نشینی ثنای سلطان کن
🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘
دلم دوباره سفر کرده سمت مشهد تو
به عشق صحن و مناره،به عشق گنبد تو
به عشق مامن عشاق، آستان حرم
به عشق اسم رضا و علی و احمد تو
🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘
قلب سیه ام قصد سفر کرده یا رضا
اول به خراسان و از آنجا به کربلا
حج فقرایی و ضریح تو کعبه است
ماندم به چه رویی بشوم زائر خدا
⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃
اشعارفوق را اغلب در جوار حرم ملکوتی حضرت امام رضا علیه السلام درچندسال اخیرسروده ام که اکنون با قدری ویرایش تقدیم حضور دوستداران و علاقمندان حضرتش می نمایم .(التماس دعا)
🌼اشعار علی رفیعی وردنجانی🌼
درودها وقبول باشه از شما ارادت