عصر حجر تکرار میشود
سنگ شدن آغاز شده است
تو سنگ میشوی
من هم سنگ میشوم
فردا همه ی همسایه ها سنگ میشوند
جلگه ها کوه میشوند
پارکها نمایشگاه ماشین
درخت ها تیر چراغ برق
و رودها بخشی از سیستم فاضلاب میشوند
دیگر کسی با خودش حرف نمی زند
حتی در داستانها اعتبار بانکی از عشق نميبازد
در لغت نامه ها :
لبخند ; حماقت
ترحم ، پوپوليسم
دلسوزی ، دخالت
بیماری ، عیب
زیبا نبودن ، فرو مايگي
فقر ، تنبلی
و بازی کردن را بطالت تفسیر ميکنند
حتی ممکن است:
با تلفن از مریض عیادت کنند،
برای صله رحم استیکر بفرستند
و خانه مادر بزرگ قطعا فست فودي بزرگی ميشود
وقتی ربات ها به بچه ها شیر دهند
دیگر کلمه بجای گفته شدن, تایپ میشود
عشق مثل بنر تسلیت برای انجام وظیفه ، چاپ میشود
سنگ شدن آغاز شده است
دست بجنبان اول تو سنگ شو،
آخرین انسان بودن حتما خیلی سخت است ،
من هم این شعر را که تمام کردم،
لیمویی به یاد اولین سلاممان بو میکنم و میآیم کنار سنگت، سنگ ميشوم......
اصلا مگر قرار بود جور دیگری بشود??
مهرداد عمران ، اردیبهشت98
با سپاس از خانم اسفندیاری بابت شعری به همین نام
دعوت میکنم از دوستان با توجه به اهمیت این مطلب که آغاز گرش خانم اسفندیاری بودند
دوستان شاعر هم شعری در همین راستا با نگاه خودشون به عمق مطلب بنویسند حتما کاستی های نوشته من در شعر دوستان نخواهد بود و جان اندیشه بهتر بیان خواهد شد
فردا که نیامدست فریاد مکن