دوشنبه ۵ آذر
قاصدک شعری از فریبا عابدی
از دفتر دل آوازه ها نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۵ تير ۱۳۹۱ ۰۰:۵۸ شماره ثبت ۷۲۴۴
بازدید : ۹۷۲ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب فریبا عابدی
|
«قاصدک چون چتر خود را باز کرد
فکرو آهنگ سفر را ساز کرد
ساقه با او اندکی پیوند داشت»
باد در سر فکر پروازش بکاشت
گفت با خود گر توانم پر زنم
گر توانم طالعی دیگر زنم
پر کشم تا بی کران بی کران
بشنوم آهنگی از صاحب دلان
آن زمانی که شنیدم راز را
شعر و آهنگ و نوای ساز را
سوی ساقه بازگردم همچو باد
باز گویم راز و رمز قلب شاد
او ز پابان سفر آگاه بود
همسفر با باد گشت و رفت زود
اول راهش کمی آرام داشت
شوق پرواز و شکر در کام داشت
باد و باران را به خود محرم بدید
از درخت دوستی مهری بچید
شاد بود و شکر شادی ورد لب
می دوید و داشت در دل تاب و تب
تا که دیگر خسته شد از راه او
از چنین حسی نبود آگاه او
هر چه دیده باز کرد و پر کشید
خوبتر از ساقه اش یاری ندید
وعده های باد پوچ و پر هوس
وین رهایی بدتر است از هر قفس
شور و شادی جهان در وصل دید
راز و رمزی گر بود در اصل دید
بر گمانش می توانست این ظریف
طالع و تقدیر را گردد حریف
ناگهان در مشت بادی دید خود
بال و پر بشکست و بی ساقش بمرد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.