يکشنبه ۲ دی
سن سیز لئ گونلریم شعری از فریبا عابدی
از دفتر منیم دیلیم نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۲ ۱۲:۲۴ شماره ثبت ۱۲۷۲۹
بازدید : ۹۹۶ | نظرات : ۲۴
|
آخرین اشعار ناب فریبا عابدی
|
گؤیدن بولود تؤکور قارین یاواش یاواش
قیش مئوسیمی چالیر تارین یاواش یاواش
آیریلیقا سون قوی یاریم دادیمه چات
وورور کونله هجران خارین یاواش یاواش
یوخدور اومود وصلیمیزه بو دونیا دا
زمان سیلیر عشق فیارین یاواش یاواش
سو ٬ سؤندورَر اود شعله سین حرارتین
سودور عشقین بو قیش یارین یاواش یاواش
دنیانیدیم٬ آیین٬ گونون٬ وار دولتین
گئدیر الدَن مالین وارین یاواش یاواش
بئکئف لیما راضی دردین ایندی باخ گؤر
اؤلور غمنن بو نیگارین یاواش یاواش
هچ آللانما جوان لیغا شوکتیوه
گئدر بیر گون شأن وقارین یاواش یاواش
ای کئ منه جان دییَردین گؤر کئ سن سیز
جان وئریری جانین یارین یاواش یاواش
....................................................................................
روزهای بی تو بودن
آرام آرام ابرهای زمستانی برف افشانی می کنند
آرام آرام نغمه ی تار موسم زمستان نواخته می شود
ای یار من فراق و جدایی را پایان ده و به فریادم رس
که آرام آرام هجران خارهایش را به قلبم می کوبد
امیدی به وصال عشاق نیست در این دنیا
آرام آرام و با گذشت زمان حال و هوای عشق از بین می رود
چونان که اب شعله و حرارت آتش را خاموش می کند
آرام آرام سردی این زمستان نامرد هم اتش عشقت را از بین می برد
ماهت بودم , مه تابت , دنیایت
ببین که آرام آرام همه داراییت از دست می رود
ذره ای راضی به ناراحتی و غصه خوردنم نبودی
بیا و ببین که چگونه آرام آرام این نگارت از غم دوری جان می دهد
مواظب باش جاه و شوکت و جوانی تو را نفریبد
که آرام آرام و به مرور زمان انها هم رفتنی هستند
ای که می گفتی دلیل زندگیت هستم و مرا جان می نامیدی
کجایی که نمی بینی بی توجان می دهد جانانت آرام...آرام
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.