دوشنبه ۲۸ آبان
|
دفاتر شعر باقر رمزی ( باصر )
آخرین اشعار ناب باقر رمزی ( باصر )
|
صفا و مروه
در بيابان صفا مروه اى تسبيح من است
هاجرم در بغلم پاره اى از اين بدن است
چشم دارم به سرابى كه در او آبى نيست
غافل از چشمه ى اشكم كه در اين انجمن است
انتظارى كشم از قامت بيتاى خليل
اى سراب هُش كه در او غافله اى بت شكن است
عابد از بت شكن كعبه ى مقصود بترس
كه تبر بر سر دستان چنين تهمتن است
ار كه روزى تن آلوده ز خاكم خيزد
سجده گاه من ديوانه و دينم وطن است
برو اى سنگ سيه چهره كه در ظلمت شب
مور هم رنگ توهم در بدر خويشتن است
باصر از مروه چه خواهى بجز ادراك وجود
كين تن همسايه و هم قافيه ى اهرمن است
باقر رمزی باصر
66/3/15
بياد همه رفتگان و درگذشتگان
در برينم طعمه گندم خورم
در زمينم طعنه مردم خورم
در رحم بودم كه خوردم خون دل
گر نميخوردم محال ست جم خورم
در ميان برزخ اين تن آرميد
ماتمي دارم كه از كژدم خورم
باقر رمزی باصر
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
پر معنی و زیبا بود