سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        مجنون

        شعری از

        محمد غفاری

        از دفتر عاشقانه های من نوع شعر ترانه

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۹۷ ۰۴:۱۰ شماره ثبت ۷۱۴۵۹
          بازدید : ۵۷۲   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد غفاری

        منو باور کن این روزا 
        که از غصه دلم خونه
        یه دیونم که اسم اون
        توی این قصه مجنونه
        من باور کن ای همدرد
        منم لیلاموگم کردم
         تموم شهرو دنبال
        همون گمشده میگردم
        نمیدونم چرا رفته 
        نه میدونم کجا مونده
        شاید لیلای این قصه 
        منو از قلب خود رونده 
        یه مجنونم یه دیونه
        که از غصه دلش خونه
        گرفتار یه لیلایی
         که دردش رو نمیدونه
        نمیدونه که این روزا
        هنوزم چشم به راشم من
        اسیر اخرین خنده اش
        اسیر چشم ماه شم من
        بگو این قصه رویا نیست
        بی تو امروزو فردا نیست
        بیا امشب خودت بنویس
        که مجنون دیگه تنها نیست
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ۱۰:۱۴
        خندانک
        درودبرشما خندانک
        بسیارزیبابود
        لذت بردم ازترانه ی قشنگتون خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک
        محمد غفاری
        محمد غفاری
        شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ۱۳:۱۷
        تشکر فراوان بانو عجم استاد گرامی
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ۱۷:۰۴
        درود بزرگوار
        ترانه زیبایی است خندانک
        محمد غفاری
        محمد غفاری
        شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ۲۰:۲۹
        تشکر استاد گرامی
        ارسال پاسخ
        همایون طهماسبی (شوکران)
        شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ۱۱:۵۰
        درودتان
        زیباااااا
        خندانک خندانک خندانک
        محمد غفاری
        محمد غفاری
        شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ۲۰:۳۰
        تشکر فراوان استاد عزیز
        ارسال پاسخ
        احمدرضا کاظمی
        شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ۱۵:۴۷
        درود بر محمد

        ترانه ی بسیار زیبایی بود

        دست مریضاد خندانک خندانک
        محمد غفاری
        محمد غفاری
        شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ۲۰:۳۰
        تشکر فراوان دوست عزیز
        ارسال پاسخ
        علی مزینانی عسکری
        شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ۱۸:۳۸
        سلام و عرض ادب
        ترانه ی زیبایی سروده اید مرحبا
        خندانک خندانک خندانک
        محمد غفاری
        محمد غفاری
        شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ۲۰:۳۱
        تشکر استاد گرامی
        ارسال پاسخ
        کبری یوسفی
        شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ۲۰:۱۰
        سلام بزرگوار
        بسیار زیباست
        مرحبا
        موفق باشید در پناه حق
        خندانک خندانک خندانک
        محمد غفاری
        محمد غفاری
        دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷ ۱۷:۳۳
        تشکر فراوان بانو یوسفی
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3